سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل نوشته های مائده
در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکیست . . .
درباره وبلاگ


من تشنه ی محبت گرگ نیستم***گرگ ها دنبال شنل قرمزی هستند،شنل من سیاه است.....***چادر میپوشم و به حجابم افتخار میکنم....... ***

پیوندها
بانـــــــوی دشــــــــــت رویــــــا
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
دلنوشته های قاصدک
خورشید تابنده عشق
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
در انتظار آفتاب
دل نوشته ها
شین مثل شعور
upturn یعنی تغییر مطلوب
سیب سرخ
اقلیم ِ احساس
فرزانگان امیدوار
عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال
###@وطنم جزین@###
دلتنگ...
آخرالزمان و منتظران ظهور
چشمان سبز،عاشقانه ترین وبلاگ ایران
لیلای بی مجنون
اظهر من الشمس
برادرم ... جایت همیشه سبز ...
○• یــہ آدم از نـاکجــا آبــاد •○
لبهای زخمی
الـــــوان ____ خشوییه
(✿◠‿◠) کــــــــلبه ← اف1 .•°*
جواب میخوای بیا تو
نظرمن
جاده های مه آلود
hamidsportcars
قیدار شهر جد پیامبراسلام
پوکه (باشهداباشیم)
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
من حلقه ام وراه به میخانه ندارم
چم مهر
خورشید پنهان
قلمدون
.::نهان خانه ی دل::.
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
بچه مرشد!
سکوت ابدی
کلبه درویشی
*تنهایی من*
★رنگـــین کمـــون★
««««« شب های تهران »»»»»
لباس شخصی
اسپایکا
پرپر
پاتوقی برای ایرونی ها
نشریه حضور
نغمه ی عاشقی
MATIN 3DA
سخن آشنا
فریاد بی صدا
کانون فرهنگی شهدا
****شهرستان بجنورد****
مشاور
مریم و مطهره
عشق الهی
عکس های زیبا
آقاشیر
من بی تو باز هم منم ...
سروش دل
وبلاگ بایدهلو باشد
ساعت یک و نیم آن روز
نمایندگی دوربین های مداربسته
اشک یخ
تنهایی......!!!!!!
یادداشتها و برداشتها
ستاره
تنهای93
farzad almasi
یه دلتنگی-یه دلنوشته-یه عکس-یه عاشق
وب سایت شخصی مهران حداد__M.Hadad personal website
سکوتی پرازصدا
►▌ رنگارنگ ▌ ◄
.: شهر عشق :.
منادی معرفت
صبح نزدیک
تراوشات یک ذهن زیبا
رویای شبانه
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
پیامنمای جامع
طریق یار
ایران اسلامی
جـــــــــــــــــــــــــذاب
پاتوق دوستان
بنده ی ناچیز خدا
غریبه
ســ ا مـــ ع ســــ و م
ابـــــــــــرار
تاریخچه های تلفیقی محمدمبین احسانی نیا
ستاره سهیل
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن
عطر یاس
پیام رهایی
دنیای زیبای من
پارسی نامه
نمکستان
رازهای موفقیت زندگی
زندگی رسم خوشایندیست
زیر باران (ابیات و اشعار برگزیده)
آخرت من
بچه های خدایی
شبیر
خوش آمدید
Free
به دنبال چیزی می گردم!!!
شبستان
حرم الشهدا
کلبه هنری
دل شکســــته
فلسفه یعنی رنج...
برادران شهید هاشمی
شهیدشاعری
قدرت کلمات
کلبه تنهایی
اسطوره عشق مادر
S&N 0511
زندگی شیرین
جرانوش
عشق
روی بال فرشته ها
عمومی
عشق پنهان
Manna
آشیانه سخن
♥Deltangi
زیبا ترین وبلاگ

انتظار
زشت است بی تو زندگی ،زیبای عالم
علمدار بصیر
بهشت بهشتیان
یه روز خوب میاد ...
در آغوش خدا
اســــرارِ وجـــود
شـــــــیـــشـــــه ی نــــــــــــازک دلـــــــــــــــــــتنگی
پسران علوی - دختران فاطمی
کلک مهتاب
بزرگترین سایت خنده بازار
وبلاگ شخصی محمد
دنیای هالیوود
گل همیشه نازم
جیغ بنفش در ساعت 25
... و همچنین گزیده ای از اشعار پسانیمایی
جایی برای خنده وشادی و تفریح
همه هستیم
profosor
خدا،عشق،خنده
حدیث نفس
خاطره ها
✗☂❥ک ـآفـ ـه حــجآبـ ـ❥☂✗
کلبه ی علی
دل خوش
من و تو
ایران مارکت
وبلاگ هواداران نیوشا ضیغمی دختر آفتاب
امیر علی پسر شجاع
فقط خدا
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
دوعاشق
شاخآبه عشق
✖√ناگفته های دختر تـ❤ـنها √✖
سیرت پیشگان
دختر و پسرای ایرونی
مطالب جدیدوخفن اونجوری18+|جدید93|جدیداونجوری
آن سوی خیال
هر چی تو فکرته
دلنوشته ها
Note Heart
مکاشفه مسیح
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
اجتماعی
... یاس ...
دنیای بارانی
اوج ویرانی یک دل...
دل نواز
رفیق شفیق
من و خودم
نیشتو ببند!!!
آتیه سازان اهواز
نور غدیر
یک نفس عمیــــــــــق
راه کمال
منتظـــــران شــــــــــهادت
حرف دل
ژیمناستیک الفبای ورزش جهان
معماری
ایرانی یعنی عشق
رهبرم سید علی
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
ناگفته ها
سلطان قلب ها CR7
کنیز مادر
تنهای غریب
کشکول
طوبای محبت
اخلاق ، روان شناسی ، عقاید
وبلاگ عاشقانه ها|دوست دارم
یاد یاران
دوستانه
بیارجمند
انجمن خیریه رهروان سیره علوی
هیئت
عاشقانه انتظار امدنش را بکش!!!!!!!
کشاورزی نوین
هر چی تو بخوای
مهربانی
ساعت به وقت کربلا
احساس رویایی
داستان کوتاه و شعر
درجستجوی چیزی...!!!
کـهـکـشـــــان
برو بچ ادبی
محسن حیدری
٠•●نا کجـا آبــــاد دل مــن●•٠
همسایه خورشید
ستاره خاموش

سرگرمی+تازه ترین اخبار
شاسوسا
عاشقانه ها
mohammad
عرفان وادب
حدیث بلاگ
حرفهای آسمانی
allah is my lord
شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة
یک عاشقانه ی ساده برای من......
::₪ °اینجا همه چی در همه° ₪ ::
به شوق منجی «صاحب الزمان»
ایرانیان ایرانی
عاشقانه ها
خنده بازار 2
مشق عشق ناز
باشگاه پرواز
سکوت سرد
نــــســــــــــــــیـــــم بــــــــــــــــــاران
وبلاگ خورشیدها
کردان KORDAN
مهندس مقداد درخشان
marg
آتش دل
از همه رنگش خوبه
xXxXx کرجـــیـــهــا و البرزنشینها xXxXx
فرهنگی
دنیای...
روستای خیارج
.::.تنها ترین دوست!واسه همیشه.::.
زیست شناسی و پزشکی
علمی/مدارات الکترونیک/تازه های فناوری اطلاعات
تشنه دیدار
دل نوشته های من
عشق بزرگ ترین دروغ دنیاست
دل شکسته
مجموعه ای از بهترینها
لاهوتیان
باشگاه پرواز
*(حرفهای نگفته)*
نیلوفرآبی
محمدمهدی
تنها تر از همیشه
فرزند روح الله
بیا ازدواج کنیم
عدالت جویان نسل بیدار
زندگی
گرگ و میش
لوووس
تکه ابر...
آتش دل...تلک شقشقة هدرت ثم قرت...
قدیسان مرگ
صراط
دلنوشته
ghamzade
قرارمون تو آسمون
آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل
رویایی زندگی کردن...
janjalak2
.:: پـــــر شکســــته ::.
azmabehtaroon
قاموس من
تینا
شاعر پروانه ها Aseman Shahr
صدای مردم نی ریز
میم مثل مغنیه
هفت گنج
سفید پررنگ
یارمهربان
شهید آوینی
out of world
افسران مقاومت
RANGARANG
وکیل دادگستری و مشاور حقوقی
دست در دست دوست
کوثر ولایت
پاتوق سرا
Cyberom UTM
بهترین قالب های وبلاگ


لوگو
من تشنه ی محبت گرگ نیستم***گرگ ها دنبال شنل قرمزی هستند،شنل من سیاه است.....***چادر میپوشم و به حجابم افتخار میکنم....... ***



آمار وبلاگ
بازدید امروز: 290
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 328875





دریافت کد اهنگ


نویسندگان
محمد مبین احسانی نیا (8)

سه شنبه 91 خرداد 16 :: 2:42 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا

لحظه وصال

چشمانش را گشود و برای آخرین بارْ به دورترین نقطه خیره شد. در این مدتْ حتی یک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاقْ بیش از پیش شعله کشید و یاد برادرْ تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزدیک بود. دوباره خیمه های آتش زده و سرهای بر نیزه، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت. زینب علیهاالسلام پلک ها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت: «السلام علیک یا اباعبداللّه » و به برادر پیوست.

نامی آسمانی

هنگامی که زینب علیهاالسلام ، این ریحانه علی و فاطمه علیهماالسلام چشم بر این جهان فانی گشود، رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفر بود. صبر کردند تا پیامبر باز گردد و چون نام حسن وحسین، نام این کودک را نیز از ملکوت بیاورد.

رسول خدا پس از مدتی از سفر بازگشت و به خانه نور چشم خود، فاطمه علیهاالسلام رفت. علی علیه السلام دختر را در آغوش مبارک پیامبر نهاد و منتظر نزول وحی شدند پس جبرئیل نازل شد و فرمود: «نامش را زینب بگذارید» و آن گاه از سرنوشت کودک خبر داد.

پیامبر زینب علیهاالسلام را بوسید و صورت بر صورتش گذاشت و اشک از چشمان مبارکش جاری گردید. عرض کردند: «ای رسول خدا، سبب گریه شما چیست؟» فرمود: «این دخترْ در مصیبت ها شریک حسین من است».

عشق خواهر به برادر

عشق زینب به حسین علیه السلام به گونه ای بود که روزْ به پایان نمی رسید، مگر این که زینب علیهاالسلام به دیدار برادر رفته و آتش اشتیاق خود را با نگاه و کلام برادرْ شعله ورتر می کرد. غنچه قلب زینب علیهاالسلام هر روز با دیدن برادر می شکفت و این نگاه برادر بود که هر روزْ گل وجود زینب علیهاالسلام را آبیاری می کرد.

خدایا! پس از شهادت برادر، بر قلب زینب چه گذشت؟

دو شرط ازدواج

هنگامی که عبداللّه بن جعفر طیار به خواستگاری حضرت زینب علیهاالسلام رفت، امیرمؤمنان علیه السلام این ازدواج را به همان مهریه زهرا، ولی با دو شرط پذیرفت: شرط اول آن که حضرت زنیب علیهاالسلام روزی یک بار به دیدار برادرش حسین علیه السلام برود و دیگر آن که هر گاه حسین علیه السلام خواست به سفر برود، عبداللّه اجازه دهد زینب هم با حسین همراه شود و مانع وی نگردد. عبداللّه پذیرفت و ریحانه علی علیه السلام ، به عقد پسر عموی خود درآمد.

کنیه و القاب حضرت زینب

کنیه حضرت زینب علیهاالسلام ، این بانوی مکرّمْ ام المصائب، ام الرَّزایا و ام النوائب بود. دلیل این کنیه ها هم این بود که وی در طول عمر خودْ انواع مصائب و بلایا را با چشم خود دیده و صبر پیشه کرده بود. هم چنین از القاب آن حضرتْ صدیقه صغری، عصمت صغری و عقیله بنی هاشم بود. عقیله، زنِ کریمه ای را گویند که در بین خانواده و خویشانْ بسیار عزیز و محترم و در خاندان خود ارجمند باشد.

زینب، فریاد بلند مظلومان تاریخ

به دنیا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، زینب علیهاالسلام این اسطوره تاریخ را می گویم. آمده بود تا عشق را مبهوت لحظه های زلالش کند. آمده بود تا صدق و وفا را به جهانیان بیاموزد و متانت و وقار را به نمایش گذارد. آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند؛ مونس و یارِ برادر، سالارِ قافله حسینی و غم خوارِ اسیران باشد. آمده بود تا فریاد بلند مظلومانْ باشد؛ فریادی که پژواک آنْ هنوز هم از ورای تاریخْ به گوش شنوای دل های حق جویان می رسد.

امتداد راه برادر

اسیرانْ بر هودجی از خون نشسته بودند. با حسین آمده بودند و بی حسین بر می گشتند و سالار قافله، زینب بود؛ هر چند خمیده و شکسته دل، ولی به پاسداری از حقیقت ایستاده بود تا امتداد راه برادر باشد. وصیت برادر این بود که «زینبم، بعد از من مبادا روی بخراشی و گریبان بدری و جزع و فزع کنی» و زینب اکنونْ آرام چون شقایقی داغ دار با مصیبتی عظیم در دلْ به همراه قافله همراه شده بود.

روح بلند صبر

زینب علیهاالسلام در خانه رفیع امامت رشد یافته، از لبان وحی علم آموخته، و در دامان کرامتْ پرورش یافته بود. او لباس پاکی و تقوا پوشیده و به آداب و اخلاق اسلامی مزین گشته بود. زینب علیهاالسلام فصاحت و بلاغت را از علی، نجابت را از فاطمه، صبر و شکیبایی را از حسن و مظلومیتِ در عین ایستادگی را از حسین آموخته بود؛ او روح بلند صبر و رضا بود.

وارث خاندان امامت

در اخبار آمده است که حضرت زینب علیهاالسلام ، بلندبالا بود و چهره اش چون خورشید می درخشید. سکینه و وقار او با خدیجه کبری، عصمت وحیایش با فاطمه زهرا علیهاالسلام ، فصاحت و بلاغتش با علی مرتضی علیه السلام ، حلم و بردباری اش با حسن مجتبی علیه السلام و شجاعت و قوّت قلبش با حضرت سیدالشهداء علیه السلام همانند بود.

عبادت و بندگی حضرت

حضرت زینب علیهاالسلام در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی، وارث پدر و مادر بود. او بیش تر شب ها را با عبادت و بندگی حضرت حق به صبح می رساند و همواره قرآن تلاوت می کرد. تهجّد و شب زنده داری حضرت زینب علیهاالسلام ، در طول حیات پر برکتش ترک نشد؛ حتی در شب یازدهم محرمْ با آن همه رنج و خستگی و دیدن آن مصیبت های دل خراش هم به عبادت خدا پرداخت. حضرت سجاد علیه السلام می فرماید: «آن شب دیدم عمه ام بر سجاده نماز نشسته و مشغول عبادت است» و نیز از آن حضرت نقل شده که «عمه ام زینبْ با این همه مصیبتِ از کربلا تا شام، هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد» و نیز روایت می کنند «چون حضرت حسین علیه السلام برای وداع با زینب آمد، فرمود: خواهرم، مرا در نماز شب فراموش نکن».

عطیه خداوند

زینب، تو هدیه ای از طرف خدا بودی. تو نه تنها زینت پدر، که زینت مادر و همه خاندان نبوت و امامت بودی. صبْر بلندترین واژه ای بود که در تو به ودیعه نهاده شده بود. کدام مصیبت در دنیا با مصائب تو و کدام قلبْ با قلب تو در داغ دیدن برابری می کند. هیچ قلب چون قلب تو نسوخت و هیچ چشمی چون چشم تو، زیبایی را در صحرای کربلا ندید.

زینب، مونس برادر

زینب علیهاالسلام در ایام کودکی، با برادرش حسین علیه السلام انس و الفتی عجیب داشت در کنار برادر، آرامش می یافت و دیده از دیدارش بر نمی بست و از حضور مبارکش دور نمی شد.

روزی حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد پدر رفت و عرض کرد: «پدر جان، متعجبم از محبت فراوانی که میان زینب و حسین است. این دختر چنان است که بی دیدار حسین شکیبایی ندارد.» رسول خدا چون این سخن بشنید، آه دردناکی از سینه برکشید و اشک دیده بر چهره روان کرد و فرمود: «ای روشنی چشم من، این دختر با حسین به کربلا خواهد رفت و به هزارگونه رنج و بلا گرفتار خواهد شد».

عروجی ملکوتی

حضرت زینب علیهاالسلام تنها 56 سال امانت الهی خویش را بر دوش کشید. نقل است که در اواخر عمرِ آن بانوی بزرگ، در مدینه منوّره قحطی پیش آمد. عبداللّه بن جعفر، همسر حضرت زینب علیهاالسلام ، درشام مزرعه ای داشت و ناچار به اتفاق همسر خود در آن دیار رحل اقامت افکند. حضرت در آن سرزمین بیمار شد و در همان جا روح خود، این امانت الهی را به صاحبش بازگرداند و با جسمی خسته از فراز و نشیب زمان و رنجور از جور مردمان به دیار باقی شتافت. عروج ملکوتی آن بانوی مکرمه بنا به قول مشهورْ در پانزدهم رجب سال 62 ق رخ داد. اینک مزار شریفش، قبله عاشقان خاندان عصمت و طهارت است.

سراسر در عبادت و طاعت

عمر پربرکت حضرت زینب علیهاالسلام سراسر در عبادت و طاعت حضرت حق گذشت. او همواره در شدیدترین بلاها و سخت ترین حالاتْ جز آن چه پسند خدا بود، نگفت و جز آن چه رضای حق بود، نکرد. از حضرت سجاد علیه السلام نقل است که «عمه ام زینبْ با این همه مصیبت های از کربلا تا شامْ هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد، ولی در یکی از منازل دیدم که آن را نشسته می خواند. نگران شدم و سبب این کار را پرسیدم، گفت: سه شب است که سهم غذای خود را به اطفال خردسال می دهم و امشب از شدت گرسنگی، قدرت بر پای ایستادن ندارم».

افشاگر ظلم بنی امیه

زینب، آن روز که آمدی، فرشتگانْ قدوم مبارک تو را نور باران کردند و روزی که رفتی، فرشتگان با چشم گریانْ بال هایشان را فرش راه تو قرار دادند. شوق دیدارِ برادر بر دل داغ دیده ات آتش افکنده بود. یک سال و اندی در فراق برادر خون گریستی و در این مدتْ لحظه ای از افشای ظلم و ستم بنی امیه دست بر نداشتی. زینب، تو به راستی پاسدار راه حسینیان و افشاگر پلیدی یزیدیان بودی.

بلاغت جاری تو

زینب، روح حسین در کالبدت می تپید و فصاحت و بلاغت پدر در زبان تو جاری شده بود، آن هنگام که داغ دار و خسته از رنج راه، ولی مقاوم و صبور در برابر پلیدترین انسان ایستادی و فرمودی: «هان ای یزید، آیا گمان می کنی که چون زمین و آسمان را بر ما تنگ کردی و ما را شهر به شهر مانند اسیران کوچاندی، از منزلت ما کاستی و بر حشمت و کرامت خود افزودی... و یک باره شاد شدی که ملک دنیا بر تو گرد آمده... نه، چنین نیست. ای یزید، لختی به خود آی. مگر فرمایش خداوند را فراموش کرده ای که فرمود: البته گمان نکنند آنان که کفر ورزیدند که مهلت دادن ما به آن ها بهتر است. همانا به ایشان مهلت دادیم تا بر گناه خود بیفزایند و عذاب دردناکی در انتظار آنان است».

زخم خاطرات

ای آیینه تمام نمای صبر و ایثار، تو را به چه نام بخوانم که نامت یادآور حماسه عاشورا و یادآور اسارت و غربت یتیمان کربلاست. تو را به چه نام بخوانم که نامت گره خورده در رنج و محنت است. ای بانوی غم، در آخرین سفر بر تو چه گذشت؟ یک سال و اندی گذشته بود که تو از قحطیِ مدینه به سوی شام حرکت کردی. راه درازی را آمده بودی و در طول راه، خاطرات سرخ خویش را ورق می زدی. از تمام جاده ها بوی برادر و در تمام گذرگاه ها، صدای گریه یتیمان را می شنیدی و بی تابی رقیه را که در تمام طول راه، پدر را می طلبید. زخم خاطراتْ روحت را آزرده کرده بود. پرنده جانت دیگر در کالبد تن نمی گنجید و می خواستی به برادر بپیوندی. می دانستی که در این سفر به دیدار برادر نائل می شوی. پس چشم ها را بر هم گذاشتی و بلندترین نغمه وصال را سر دادی.

مظلومیت جاری

قافله حسینی که به راه افتاد، زمین سجاده ای شد گسترده از کربلا تا شام، در زیر قامت خمیده ات زینب! حرکات تو در این سفر عبادت بود و این گونه بود که دفتر زندگی ات ورق خورد و رسالت اصلی ات آغاز شد. تو وارث مظلومیّتِ سترگی بودی که در خاندان طاهرتْ نسل به نسل به ارث می رسید. سلام بر تو، روزی که چشم از جهان فروبستی و سلام بر خاندان پاکت.

 




موضوع مطلب :