شنبه 91 خرداد 20 :: 12:10 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود. موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 خرداد 17 :: 10:41 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
داشتم فکر می کردم که دوست دارم جای کی باشم و چرا ،که به فکرم رسید بد نیست جای گل باشم، چون زیباست،ولی حیف عمر گل کوتاه بود. گفتم جای ماشین لباسشویی باشم،چون به مامانا کمک می کنه، ولی حیف ماشین لباسشویی یه روز خراب می شه. گفتم جای آهو باشم چون خیلی زیباست،ولی حیف آهو هم یک روز شکار می شه. گفتم جای درخت هم باشم ضرری نمی بینم بلکه مردم را هم با میوه هایم خوشحال می کنم ،ولی حیف درخت هم را یک روز می برند. گفتم جای آدمک چوبی اسباب بازی های برادر کوچکم باشم،ولی نه اونم نمیشه،آخه اونم یک روز می شکنه.پس دور اونم خط کشیدم. گفتم جای آدم برفی توی حیاطمون باشم،ولی نه اونم یک روز آب می شه. گفتم جای کامپیوترمون باشم چون خیلی باحاله،ولی نه اونم یک روز خراب می شه. گفتم کاشکی می شد جای چادر نماز زیبای مامانم می شدم،ولی نه اونم یک روز پاره می شه. گفتم کاشکی می شد به جایمسواک باشم آخه خیلی دندونا رو تمیز می کنه،ولی نه بالاخره اونم کهنه می شد و منو می انداختن دور و یک مسواک جدید می خریدند.پس فکر اونم از سرم بیرون کردم. گفتم کاشکی جای مدادم بودم آخه خیلی زیبا بود،ولی نه اونم یک روز تموم می شد. گفتم کاشکی جای پالتوی چرم یگانه بودم ،آخه خیلی گرونه ولی نه یگانه اینا خانواده ی پولدارین سریع می ره یکی دیگه می خره. تصمیم گرفتم جای خودم باشم خود خودم.آخه توی قرآن گفته انسان اشرف مخلوقاته.اونقدر که همی فرشته ها بهم سجده کردن. خدا اونقدر منودوست داره که شیطونو بخاطر اینکه به من سجده نکرد بیرون کرد.خدا منو خیلی دوت داره،حتی از گل و لباسشویی و آهو و درخت و آدمک چوبی وآدم برفی و کامپیوتر و چادر نمازو و مسواک و مدادو پالتوی چرم یگانه و ................... خدا منو از همه ی چیزا بیش تر دوست داره.پس سعی می کنم در موقعیت خودم بهترین باشم.پسداد می زنم و می گم :من بهترینم. موضوع مطلب :
سه شنبه 91 خرداد 16 :: 3:25 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
معرفت خداوند و شناخت عقلانى نسبت به ذات و صفات او اولین مرتبه از مراتب کمال نظرى انسان است وقتى عقل انسان وجود خداى خالق قادر متعال را بپذیرد نخستین شرط حرکت به سوى او را به دست آورده است ولى هر حرکتى علاوه بر شناخت نیازمند انگیزه است شناخت به تنهایى نمىتواند انسان را به حرکت آورد به ویژه اگر حرکت در جهت و مسیر خاصى دشوار باشد. شناختى مىتواند انسان رابه حرکت آورد که شوقانگیز باشد و اشتیاق انسان وقتى برانگیخته مىشود که نتیجه حرکت خود را لذت آور، سعادت بخش و کمال آفرین بیابد. کسى که لذت عملى را چشیده باشد و خوشى حاصل از کارى را تجربه نموده باشد اشتیاق بیشترى براى انجام آن عمل دارد به خصوص اگر تجربه به او نشان دهد که با تکرار آن عمل لذت و خوشى بیشترى پدید مىآید نه آن که لذت حاصل از آن عمل یک نواخت و ملال آور شود لذتهاى جسمانى مانند لذت خوردن و آشامیدن در صورتى که از حد معینى تجاوز کنند به رنج و ناخوشى بدل مىشوند لذیذترین غذاها وقتى که زیاد خورده شودند لذت بخش نخواهند بود و موجب زیان جسم و تنفر روح مىگردند. اما لذات معنوى این گونه نیستند یعنى تکرار آنها موجب دلزدگى نمىشود و هر بار که تکرار مىشوند لذت بیشترى به همراه مىآورند. اگر شناخت انسان نسبت به یک حقیقت نشان دهنده وجود کمال و لذتى خاص در اثر عملى خاص باشد انگیزه اولیه براى انجام عمل پدید مىآید. براى روشن شدن مطلب دو شناخت را با هم مقایسه مىکنیم اگر کسى ارتفاع قله دماوند را بداند هیچ گاه به خاطر این آگاهى انگیزه حرکت به سوى فتح قله را نخواهد یافت چنین شناختى حرکت آفرین نیست ولى اگر کسى بداند که با فاتحان قله دماوند جایزهاى گرانبها مىدهند انگیزه حرکت در او پدید خواهد آمد آن گاه رنج این سفر را با جایزه آن مقایسه مىکند و اگر جایزه را به قدر کافى ارزشمند بیابد، رنج فتح قله را بر خود همواره مىسازد. شناخت خدا و صفات او از نوع شناختهایى است که حرکت آفرین است زیرا انسان موحد مىداند که جهان مخلوق خداوندى علیم است و او مختار است که راه حرکت به سوى خدا را انتخاب کند و اگر چنین کند به برترین لذتها و پایدارترین سعادت و کمال دست مىیابد پس براى درک این لذت و کسب این کمال باید حرکت کرد این آگاهى شوق آفرین است ولى کافى نیست زیرا کسى که از وجود سعادت و لذتى به سبب گواهى عقل یا اخبار دیگران باخبر مىشود به اندازه کسى که لذت و سعادتى را چشیده باشد اشتیاق به درک آن را ندارد. بنابراین مىتوان شناخت کسى را که آن لذت را تجربه کرده است شناختى عمیقتر و حرکت آفرینتر دانست. با توجه به توضیحات فوق ایمان فوق ایمان را این گونه تعریف مىکنیم ایمان معرفتى است شوق آفرین و حرکت بخش به حقیقت متعالى که در نتیجه شناخت عقلانى پدید مىآید و در اثر تجربه عملى رشد مىکند و در گفتار و رفتار فرد تجلى مىیابد. ایمان به چیزى بیشتر از شناخت عقلانى و یا یقینى است. ایمان، یقین توأم با عمل و عشق است. با توجه به مطالبى که قبلا درباره یقین و مراتب آن گفتیم مىتوان مراتب علم الیقین و بالاتر از آن را معرفت توأم با ایمان دانست زیرا انسان مؤمن در اثر عمل صالح و ریاضتهاى شرعى یقین خود را بالإ؛ مىبرد. این گونه ریاضتها و اعمال صالح در اثر اشتیاق به حقیقت شناخته شده صورت مىگیرند و در انسان مؤمن تجربهاى پدید مىآورند که از سویى شناخت نزدیکتر و عمیقتر است و از سویى دیگر موجب اشتیاق بیشتر و عمل افزونتر مىشود. بنابراین شناخت یقینى عقلانى مطابق با واقع که آن را علم مىنامیم شرط لازم و مقدمه ضرورى ایمان است ولى ایمان چیزى فراتر از علم است ایمان علاوه بر علم اشتیاق و عمل را نیز به همراه دارد چه بسا انسانهایى که با وجود داشتن علم ایمان نمىآورند و به مقتضاى علم خود عمل نمىکنند. فرعون و پیروان او نمونه انسانهایى هستند که با وجود داشتن علم یقینى ایمان نیاوردند. موسى آیات روشنگر خدا را به آنان عرضه کرد و آنها به درستى سخن او یقین کردند ولى با او به مبارزه و مخالفت پرداختند: { وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ}[النمل :14]؛ و با آن که دلهایشان بدان آیات خدا یقین داشت از روى ظلم و تکبر آن را انکار کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه است.مخالفت فرعون با موسى در حالى که شاهد معجزات موسى بوده است. دیگران و از جمله ساحرانى که فرعون براى مقابله با موسى استخدام و خداى موسى ایمان آوردند و در زبان و عمل به ایمان خود وفادار ماندند. آنان پس از مشاهده معجزه موسى بىدرنگ به سجده افتادند و ایمان خود را به پروردگار موسى اعلام داشتند. آنها حتى از تهدید و خشونت فرعون نهراسیدند و وحشت شکنجه و نابودى آنان را از ایمانشان جدا نکرد. در این جا پرسش مهمى مطرح مىشود: چرا علم به تنهایى موجب ایمان نمىشود؟ موانع ایمان چنان که قبلا اشاره کردیم ایمان آوردن عملى اختیارى است یعنى انسان به اختیار خود حرکت به سوى حقیقت متعالى عالم؛ یعنى خداى خالق جهان را آغاز مىکند. بنابراین علاوه بر علم اراده نیز در ایمان مؤثر است عوامل مؤثر در اراده و اختیار انسان اگر با ایمان سازگار باشند انسان مىتواند طریق ایمان را برگزیند و اگر با آن ناسازگار باشند انتخاب ایمان دشوار خواهد بود؛ بنابراین براى رسیدن به ایمان باید موانع ایمان را شناخت و راه مبارزه با آن را آموخت. دیگر آن که عواملى همچون دنیا پرستى، سطحى نگرى، رذایل نفسانى و... حتى اگر مانع شناخت حقیقت نشوند در موارد بسیارى مانع از دل بستن به حقیقت و عمل کردن به مقتضاى آن مىشوند یعنى این موانع حتى اگر در مرحله شناخت که شرط لازم ایمان است کارگر نباشند در مرحله تحقق شرط کافى ایمان و التزام عملى و حرکت به مقتضاى معرفت، مؤثر مىافتند و مانع ایمان مىشوند براى مثال رذایل نفسانى همچون برترىطلبى و تکبر درباره فرعون و فرعونیان مانع شناخت آنان نبوده است ولى مانع پذیرش عملى حقیقت شده است چنان که در آیه 14 سوره نمل دیدیم آنان با وجود یقینى که به آیات الهى یافتند با آن مقابله نمودند. علت انکار و مقابله آنها همان طور که در آیه ذکر شده است ظلم و تکبرى بود که نفسهایشان را آلوده ساخته بود. فرعونیان انسانهایى فاسد بودند و عاقبت مفسدین محرومیت از ایمان است، حتى اگر عقول ایشان حقیقت را دریابد و به آن یقین آورد. آثار ایمان ایمان به خداوند متعال زندگى را به سوى امور معنوى و متعالى جهت مىبخشد و شور حرکت و تلاش را در انسان افزایش مىدهد. انسان مؤمن لذت و کمالى را خواستار است که هیچ لذت دنیایى و کمال مادى به ارزش و مطلوبیت آن نمىرسد پس شوق او در خواستن این لذت و کمال بیشتر از شوق کسانى است که خواستار لذت و کمالات مادى هستند. ایمان به وجود خداوند حکیم و توانا موجب مىشود که جهان را هدف دار بدانیم. هدف آفرینش کمال و سعادت انسان است پس نظم جهان به گونهاى است که مانع کمال و سعادت انسان نمىشود. این اعتقاد موجب آرامش واطمینان در انسان مىشود. انسان با امید به آینده تلاش مىکند و به سوى کمال حرکت مىنماید. انسان مؤمن در اثر شکست ظاهرى ناامید نمىشود، زیرا خداوند را ناظر بر عمل خویش مىداند و معتقد است که نظام عادلانه هستى، تلاش خالصانه او را براى رسیدن به کمال نادیده نمىگیرد و پاداش زحمات او به او داده خواهد شد: { إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ}[التوبة : 120]؛ همچنین پیروزى ظاهرى نیز موجب غرور مؤمنان نمىشود زیرا مىدانند که همه پیروزىها در اثر لطف و امداد خداوند است:{ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى} [الأنفال:17] ایمان به خداوند و دین الهى به بهبود روابط اجتماعى نیز از دو جهت کمک مىکند انسان متدین از سویى رعایت حقوق دیگران را تکلیف شرعى خود مىداند و معتقد است اگر حقوق دیگران را پایمال کند با تنبیه و عذاب الهى مواجه خواهد شد و ترس از عقاب الهى او را وادار مىکند که حقوق انسانهاى دیگر را رعایت کند و از سوى دیگر معتقد است کمک و یارى به انسانهاى دیگر موجب خشنودى خداوند است. پس با احسان و نیکى به دیگران، پاداش الهى را دریافت مىکند و افزون بر آن رابطه خود را با خدا تقویت مىکند. یکى دیگر از آثار اجتماعى ایمان به خداوند، تعهد مؤمنان به اصلاح نظام اجتماعى است. انسان مؤمن به سبب تکلیف دینى، خود را متعهد مىداند که در برپایى نظام اجتماعى عادلانه تلاش کند و نیز مساعد ساختن محیط اجتماعى را براى تحقق کمالات انسانى، مطلوب و موجب تقرب به خداوند مىداند. او معتقد است در اجتماعى که ارزشهاى الهى بر آن حاکم است رسیدن به کمالات انسانى امکانپذیر است و انسانهاى بیشترى مىتوانند به هدف خلقت خویش نزدیک شوند. تهیه: محمد عادل موضوع مطلب :
سه شنبه 91 خرداد 16 :: 3:9 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
خدای متعال برای اینکه به انسانها بیاموزد که کار را به نام خدا آغاز کنند هم سوره های قرآن و هم ابتدای قرآن را با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز کرده است و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نیز در حدیثی فرمود «هر کاری که به نام خدا شروع نشود ابتر است».
کتاب مقدس قرآن مجموعه ای از سخن الهی است که در مدت 23 سال به وسیله امین وحی جبرائیل بر قلب نازنین پیشوای گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله) نازل گردید که در طول حیات مبارک پیامبر (صلی الله علیه وآله) و زندگی ائمه اطهار (علیهمالسلام) تفسیر برخی از آیات قرآن از زبان مبارک این بزرگواران بیان شد، اما بسیاری از آیات قرآن توسط مفسران و علمای اسلام بر اساس روایات اسلامی تفسیر شد که نتیجه این تلاشها تاکنون نگارش صدها کتاب تفسیری بوده است. بسم الله الرحمن الرحیم جمله بسم الله الرحمن الرحیم 114 بار بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شده است؛ در 113 سوره به عنوان سرفصل آمده و از آنجا که اول سوره برائت بسم الله نازل نشده و در سوره نمل علاوه بر ابتدای سوره، در آیه «إنّه من سلیمان و إنّه بسم الله الرحمن الرحیم» نیز این جمله مبارکه آمده است مجموعاً 114 آیه میشود. «بسم الله الرحمن الرحیم» جزء سوره حمد و دیگر سوره های قرآن به شمار میرود -الا سوره توبه- و اگر کسی سوره حمد را در نماز یا غیر نماز، واجب شد که بخواند، اگر این آیهء بسم الله را نخواند سوره را ناقص خوانده، چرا که این آیه جزء سوره ی فاتحة الکتاب است. بنابر روایتی، احتمالاً برای اولین بار، سلمان فارسی به درخواست ایرانیان ترجمه سوره حمد و «بسم الله الرحمن الرحیم» را انجام داد که در آن ترجمه «بسم الله ...» «به نام یزدان بخشاونده» آمده و در ترجمه تفسیر طبری که مترجم آن ناشناس است، به صورت «به نام خدای مهربان بخشاینده» ذکر شده و تا زمان حاضر با اندک تفاوتی به صورت «به نام خداوند بخشنده مهربان» باقی مانده است. عبارت «بسم اللّه الرحمن الرحیم» نخستین عبارت قرآن است که در اول سوره علق (اقرا) بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) نازل شد و در احادیث شیعی این عبارت سرآغاز قرآن معرفی شده است. از روایتی که کلینی از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند، آغاز همه کتب آسمانی «بسم الله الرحمن الرحیم» بوده است. این عبارت در ابتدای تمام سوره های قرآن، جز سوره برائت (توبه) آمده است. همچنین سوگند دادن خدا به «بسم الله الرحمن الرحیم»، در برخی ادعیه، حاکی از ارزش این آیه است. ارتباط محتوای «بسم الله» با مضمون هر سوره بر اساس نظر اکثر مفسران هر باری که «بسم الله الرحمن الرحیم» نازل میشد معنای جدید و مصداق تازهای را در برداشت به این معنی که محتوای بسم الله آن سوره با مضمون آن سوره در ارتباط است. چون مضمون سور فرق میکند، مضمون این بسم اللهها هم فرق خواهد کرد و پایان هر سوره با نازل شدن بسم الله مشخص میشد. ادب الهی در شروع کار/ نافرجام بودن هر کاری که با نام خدا آغاز نشود خدای متعال برای اینکه به انسانها بیاموزد که کار را به نام خدا آغاز کنند هم سوره های قرآن و هم ابتدای قرآن را با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز کرده و علمای فریقین (شیعه و سنی) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل کردهاند «کل امر ذی بال لم یبدأ فیه به بسم الله فهو ابتر» ؛ «هر کاری که به نام خدا شروع نشود ابتر است». بنابراین اگر انسان کاری را به نام خدا شروع نکند، هرگز به مقصد نمیرسد. عبادتی که با نام خدا شروع نشود هم ابتر است خدای سبحان با آغاز سوره فاتحة الکتاب به بسم الله به ما آموخت که این حمد و عبادت خدا را نیز به نام خدا آغاز کنید تا به مقصد برسید.معلوم میشود اگر عبادت هم به نام خدا نباشد ابتر است چون حسن فعلی دارد ولی ارتباط را انسان حفظ نکرده است. هر چه به نام خدا نباشد، او هالک است زیرا چیزی که به نام خدا نباشد لا شیء است به صورت شیء. بقاء فقط از آن خداست و کاری که برای وجه الله نباشد پایدار نیست. امام صادق (علیهالسلام) در روایتی از بسم الله به عنوان کلید درهای طاعت یاد کرده و میفرماید: درهای گناهان را با استعاذه (پناه بردن به خدا) ببندید و درهای طاعت را با بسم اللّه گفتن بگشایید. همچنین امام صادق (علیهالسلام) در حدیثی فرمودند: هرگاه یکی از شما وضو بگیرد و بسم اللّه الرحمن الرحیم نگوید، شیطان در آن شریک است و اگر غذا بخورد و آب بنوشد یا لباس بپوشد و هر کاری که باید نام خدا را بر آن جاری سازد، انجام دهد و چنین نکند، شیطان در آن شریک است. قداست و برکت نام خدا «بسم الله الرحمن الرحیم» آنچنان از قداست برخوردار است که انسانها موظفند این نام را تسبیح و تکریم کرده و آن را فراموش نکنند. نه این نام را در جای باطل به کار برند و نه در کار حق از این نام غفلت کنند و نه در کنار این نام، نام دیگری یا دیگران را ببرند؛ لذا خدای سبحان هم این اسم را مظهر برکت قرار داد، هم مظهر تسبیح، هم اوصاف تشبیهیه را در این اسم ظاهر کرد و هم برکات تنزیهیه را، هم فرمود «تبارک اسم ربک» هم فرمود «سبّح اسم ربک». خداوند فرمود: «فسبّح باسم ربک العظیم» و «سبح اسم ربک الاعلی» (این نام را تنزیه بکن). این طور نباشد که در کنار این نام شریکی برای او قائل باشی و بگویی به نام خدا و به نام خلق قهرمان خدا. این تنزیه نام خدا نیست. این توهین نام است که در کنار این نام، نام دیگری یا دیگران باشد؛ و مبادا بگویی اول به نام خدا، دوم به نام فلان شخص. خدا نامش اولی است که ثانی برنمیدارد. نه در کنار او نامی است، نه او اول است و دیگری یا دیگران ثانی. این نام را تنزیه بکن. وقتی آیه «سبح اسم ربک الاعلی» نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «اجعلوها فی سجودکم» آن را در سجده قرار بدهید، که در سجده میگوییم: سبحان ربی الاعلی و بحمده. وقتی آیه «سبح اسم ربک العظیم» نازل شد پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «اجعلوها فی رکوعکم» لذا در رکوع میگوییم: سبحان ربی العظیم و بحمده. اینکه خدای سبحان فرمود نام مرا گرامی بدارید «تبارک اسم ربک ذیالجلال و الاکرام» برای اینکه این نام منشأ برکت است. این نام نشانه و علامت آن هستی محض است که همهء خیرات از ناحیه اوست. علمای فریقین (شیعه و سنی) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل کردهاند «کل امر ذی بال لم یبدأ فیه به بسم الله فهو ابتر» یعنی «هر کاری که به نام خدا شروع نشود ابتر است». بنابراین اگر انسان کاری را به نام خدا شروع نکند، هرگز به مقصد نمیرسد شرط حلّیت ذبیحه ، ذکر اسم الله است نه بخصوصه خداوند در قرآن میفرماید «و لا تأکلوا ممّا لم یُذْکَر اسمُ الله علیه و إنّه لفسقٌ» که این یک حکم شرعی است. دستور اسلام این است که وقتی میخواهید ذبیحه را ذبح کنید، نام خدا را ببرید «فاذکروا اسم الله علیها». این جنبه اثباتی قضیه و اگر کسی عمداً نام خدا را نبرد، آن حیوان مردار میشود؛ یعنی چیزی که حلال و طیب و طاهر بود میشود مردار و حرام و آلوده. یک شرط حلیت ذبیحه آن است که ذابح مسلمان باشد و یک شرط دیگر این است که حین ذبح بگوید «بسم الله الرحمن الرحیم». اگر یک مسلمانی در حین ذبح، عمداً بسم الله را نگفت یا گفت به نام نامی فلان فرد و غیره و ذبیحه را سر برید این گاو و گوسفند حلال و پاک با این کار حرام و آلوده میشود. بسم الله نشانه دین اسلام پیامبر (صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) علاوه بر توصیه های عام نسبت به ذکر بسمله، در مواردی خاص، مانند اوقات خوردن غذا، نوشتن نامه، رفتن به بستر برای خواب و برخاستن از بستر تأکید بیشتری بر بیان بسم الله داشتند.با این اوصاف، ذکر بسمله برای مسلمانان به صورت شعار و نشانه دین اسلام درآمده است و بلند گفتن آن از نشانه های ایمان شمرده میشود، چنانکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) هنگام تلاوت قرآن، بسمله را به صدای بلند میگفت و مشرکان از او روی بر میگرداندند که آیه 46 سوره اسراء به همین نکته اشاره دارد. منبع :درس های تفسیر آیت الله جوادی آملی
موضوع مطلب :
سه شنبه 91 خرداد 16 :: 3:5 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
اشاره پانزدهم رجب، سالروز تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به خانه کعبه است. این واقعه ارزشمند که در سال دوم هجری قمری اتفاق افتاد، نقش به سزایی در بازیابی هویت و استقلال مسلمانان داشت و آنان را در رسیدن به آرمان های بلند الهی و فتح قله های فضیلت ثابت قدم و دشمنان را از رسیدن به هدف های شوم خود ناامید کرد.
قبله قبله، نماد توحید و جهت و نشانه اسلام و ادیان توحیدی است که ادیان الهی را از دیگر آیین ها جدا می کند و به عبادت های آدمی رنگ خدایی می دهد. خداوند برای هر امتی از امت های پیشین، قبله مخصوصی تعیین کرده است تا به هنگام نیاز و نیایش، به سوی او متوجه شوند و از توجهات انحرافی در امان بمانند. نخستین قبله بیت المقدس، یکی از مقدس ترین مکان هایی است که خاستگاه بسیاری از پیامبران بزرگ الهی بوده است و در ادبیات اسلامی نیز جایگاه ویژه ای دارد. با توجه به موقعیت ممتاز و شرافت بیت المقدس، پیامبر گرامی اسلام پس از مبعوث شدن به نبوت، مدت سیزده سال در شهر مقدس مکه به سوی آن نماز خواند. حضرت پس از مهاجرت از شهر مکه به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، به روش خود ادامه داد و تا مدت ها نماز خود را به سوی قبله یهودیان (بیت المقدس) می خواند. این کار تا میانه های ماه رجب سال دوم هجری ادامه داشت. بهانه جویی یهودیان با تشکیل حکومت اسلامی و رشد مسلمانان در مدینه، ترس و وحشت امت یهود را فرا گرفت؛ زیرا پیشرفت های روزافزون مسلمانان، نشان می داد آیین اسلام، در اندک زمانی سراسر شبه جزیره عربستان را خواهد گرفت و قدرت و آیین یهود را از بین خواهد برد. به همین علت، کارشکنی یهودیان آغاز شد. آنان از راه های گوناگون، مسلمانان و شخص پیامبر اسلام را مورد آزار و بی مهری خود قرار می دادند. یهودیان با طرح مسئله قبله، مسلمانان را سرزنش می کردند و می گفتند: «محمد صلی الله علیه و آله مدعی است دارای آیین مستقلی است و آیین و شریعت او، آیین های گذشته را نسخ می کند، در صورتی که هنوز قبله مستقلی ندارد و از قبله یهودیان پیروی می کند». این سخنان برای پیامبر اسلام ناگوار بود و حضرت را ناراحت می کرد. در انتظار وحی پیامبر گرامی اسلام علاقه زیادی به خانه کعبه داشت. علت علاقه حضرت به کعبه را باید در علاقه بسیار ایشان به حضرت ابراهیم علیه السلام و آثار او جست وجو کرد. افزون بر این، کعبه قدیم ترین خانه توحید بود. از سوی دیگر، حضرت می دانست که بیت المقدس، قبله موقت مسلمانان است و آرزو داشت فرمان قبله بودن کعبه صادر و قبله نهایی تعیین شود. سرزنش ها و تحقیرهای بیش از اندازه یهودیان مدینه نیز باعث شده بود تا این انتظار به اوج خود برسد. اما از آنجا که حضرت تسلیم دستور خداوند بود، این تقاضا را بر زبان جاری نمی کرد. ایشان نیمه های شب از خانه بیرون می آمد و به آسمان نگاه می کرد و با نگاه های انتظار آمیزش، نشان می داد عشق و شوق فراوانی در دل دارد. پایان انتظار پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله برای تغییر قبله مسلمانان لحظه شماری می کرد و در انتظار نزول وحی خداوند بود. قرآن کریم لحظات انتظار را چنین بیان می کند: «نگاه های معنادار تو را به آسمان می بینم و تو را به سوی قبله ای که رضایتت را جلب کند برمی گردانیم». هفده ماه از ورود پیامبر به شهر مدینه گذشته بود که انتظار به پایان رسید و دستور تغییر قبله صادر شد. این دستور در روز پانزده رجب سال دوم هجری در حالی به پیامبر ابلاغ گردید که حضرت، دو رکعت از نماز ظهر را در مسجد بنی سالم به سوی بیت المقدس خوانده بود. در این حال جبرئیل امین نازل شد و بازوان پیامبر را گرفت و حضرت را به سوی خانه کعبه برگرداند. زنان و مردانی هم که در مسجد به پیامبر اقتدا کرده بودند، از حضرت پیروی کردند و به طرف کعبه برگشتند و دو رکعت آخر را به سوی کعبه خواندند. از آن روز، کعبه به عنوان قبله مستقل مسلمانان اعلام گردید. این مسجد هم اکنون نیز در شهر مدینه باقی است و به مسجد ذوقبلتین (دو قبله ای) معروف است. کعبه خانه کعبه، شریف ترین مکان در روی زمین است که از سوی خداوند به عنوان پناهگاه و کانون امن اعلام و مقررات شدیدی برای پرهیز از هر گونه درگیری و جنگ و خون ریزی در این سرزمین مقدس وضع شده است؛ به گونه ای که نه تنها انسان ها از هر قشر و گروهی، بلکه حیوانات و پرندگان نیز در امنیت کامل به سر می برند و هیچ کسی حق آزار آنها را ندارد. از آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت پیامبر علیهم السلام و تاریخ اسلام استفاده می شود که خانه کعبه، پیش از حضرت ابراهیم و حتی در زمان حضرت آدم بر پا بود. قرآن کریم می فرماید: «نخستین خانه ای که برای پرستش خداوند برای مردم ساخته شد، در سرزمین مکه بود». بر همین اساس، خانه کعبه کهن ترین مرکز توحید و پرستش ذات خداوند و برای همه مردم شبه جزیره عربستان ارزشمند و قابل احترام بود. بهانه های جدید با تغییر قبله و استقلال نسبی مسلمانان، فصل جدیدی از ایرادها و بهانه جویی های امت یهود آغاز شد. آنان که پیش از تغییر قبله، مسلمانان را به نداشتن استقلال سرزنش می کردند، پس از تغییر قبله، با چرخش بسیاری، بهانه های دیگری را مطرح کردند. یهودیان، پیامبر اسلام را به برگشتن از قبله پیامبران پیشین سرزنش می کردند و می گفتند: «اگر قبله اول مسلمانان درست بود، این تغییر قبله چه معنایی دارد؟ و اگر قبله دوم صحیح است، چگونه بیش از چهارده سال به طرف بیت المقدس نماز خوانده اند؟». قرآن کریم با اشاره به ماجراجویی های یهودیان، به پیامبر می فرماید: «به زودی بعضی از سبک مغزان می گویند چه چیزی آنها را از قبله ای که برآن بودند (بیت المقدس) برگرداند. به آنان بگو شرق و غرب عالم متعلق به خداست». خداوند با این بیان شیوا، بهانه جویی و اعتراض به احکام خدای حکیم و دانا را، نشانه بی خردی معرفی کرده است. آزمایش الهی از آیات قرآن کریم استفاده می شود که یکی از حکمت های تغییر قبله، آزمایش مسلمانان بوده است؛ زیرا به واسطه این تغییر، آنان که پیرو راستین دستورات الهی هستند، آنچه را پیامبر بازگو می کند بدون اکراه می پذیرند، ولی آنانکه ایمان خالص ندارند، به محض تغییر یک دستور، شروع به بهانه جویی و چون و چرا کردن می کنند. قرآن کریم با اشاره به این مطلب می فرماید: «تغییر قبله از آن طرفی که بر آن نماز می گزاردید (بیت المقدس) برای این بود تا افرادی را که از پیامبر پیروی می کنند، از آنها که به جاهلیت باز می گردند بازشناسیم». رحمت الهی با تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به خانه کعبه، نگرانی هایی در بین بعضی از افراد سست ایمان ایجاد شد. این عده در مورد اعمال گذشته خود و بستگانی که پیش از تغییر قبله از دنیا رفته بودند دچار تردید شدند و گمان کردند آن اعمال مورد پذیرش نیست. در پی این نگرانی، نزد پیامبر اسلام رفتند و در مورد اعمال گذشته خود و اقوامشان پرسیدند. در این لحظه پیامبر اسلام با تلاوت ادامه آیه 143 سوره بقره فرمود: «خداوند ایمان شما را که بر اساس دستور پیشین به سوی بیت المقدس نماز خوانده اید ضایع نمی کند». قبله میانی هر امتی، قبله مخصوصی دارد که خداوند آن را تعیین کرده است. خانه کعبه، قبله مسلمانان، در بین قبله های امت های دیگر، قبله میانی است و در وسط آنها قرار دارد؛ زیرا مسیحیان در هنگام عبادت، به طرف محل تولد حضرت عیسی، (بیت المقدس) می ایستادند و آنجا در مقایسه با محل سکونت مسیحیان که در کشورهای عربی بود، در سمت شرق قرار می گرفت. یهودیان هم که بیشترشان در سرزمین شام ساکن بودند، به سوی بیت المقدس می ایستادند که در سمت مغرب آنان واقع شده بود. خانه کعبه، برای مسلمانان آن روز که درمدینه زندگی می کردند، در وسط قرار داشت. قرآن کریم با اشاره به این موضوع می فرماید: «همان گونه که ما کعبه را وسط قرار دادیم، شما مسلمانان را نیز امت وسط قرار دادیم». تکمیل نعمت خداوند یکی از اهداف تغییر قبله را، تکامل انسان و آزاد کردن او از بند تعصبات و هوس های مادی می داند و می فرماید: «تغییر قبله، به این دلیل بود که شما را تربیت کنم، از قید تعصب برهانم و استقلال بخشم و نعمت خود را بر شما تمام کنم تا هدایت شوید». در حقیقت تغییر قبله، نوعی تربیت و تکامل بخشیدن به روح انسان ها و نعمت بزرگی بود که سبب شد مسلمانان از تقلید کورکورانه دوری کرده و هدایت یابند. خداوند در آغاز ظهور اسلام برای جداسازی صفوف مسلمانان از بت پرستان، دستور داد مسلمانان به سوی بیت المقدس نماز بخوانند و هم زمان با تشکیل حکومت اسلامی در مدینه و تثبیت قدرت، توجه به سوی کعبه معطوف شد و مسلمانان متوجه قدیم ترین خانه توحید شدند و به این ترتیب، یک مرحله از تکامل و تربیت تحقق یافت. به سوی مسجدالحرام یکی از برکات تغییر قبله مسلمانان به طرف خانه کعبه، کوتاه شدن زبان مخالفان اسلام بود. یهودیان، مسلمانان را سرزنش می کردند و می گفتند: «ما در تورات خوانده بودیم که یکی ازنشانه های پیامبر آخرالزمان، نماز خواندن به دو قبله است، در حالی که ما این نشانه را در ایشان نمی بینیم.» با این بیان، مسلمانان نیز به شک می افتادند و پایه های حکومت اسلامی سست می شد. از سوی دیگر، مشرکان نیز پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله را به فراموش کردن نخستین خانه توحیدی متهم می کردند. تغییر قبله، زبان هر دو گروه مخالف اسلام را بست. قرآن کریم با اشاره به این مطلب مهم می فرماید: (ای پیامبر!) از هر کجا خارج شدی، روی خود را به طرف مسجدالحرام کن تا مردم بهانه ای بر ضد شما نداشته باشند». گواهی ادیان الهی یکی از نشانه های پیامبر گرامی اسلام که در همه کتاب های امت های پیشین به آن اشاره شده بود و پیامبران گذشته به آن نوید داده بودند، تغییر قبله بود. دانشمندان یهودی و مسیحی می دانستند پیامبر اسلام به طرف دو قبله نماز می خواند. آنها همه ویژگی های او را همانند فرزندان خود می شناختند، ولی به جای اینکه به پیمان الهی پای بند باشند، حقایق را پنهان کردند و به مبارزه با پیامبر و دین مبین اسلام برخاستند. آثار فردی توجه به قبله خداوند متعال برای مجسم کردن توجه قلبی در عبادات بدنی، کعبه را قبله مسلمانان قرار داد تا مسلمانان هنگام نماز، که تکلیفی همگانی است، دل های خود را به سوی مرکز توحید متوجه کنند. از سوی دیگر، دستور داده تا در حالت های خاصی، از رو کردن یا پشت کردن به قبله بپرهیزند. در بعضی از حالت ها هم توجه به قبله را خوب توصیف کرده است. به این ترتیب، خداوند توجه قلبی همیشگی را به خانه کعبه می خواهد. لازمه توجه همیشگی این است که انسان در هیچ زمان و مکانی، خدای خود را فراموش نکند و خود را همواره درمحضر حضرت حق ببیند. در این صورت، آدمی همواره مراقب اعمال و رفتار خود است و در صدد جلب رضایت پروردگار برمی آید و این از بزرگ ترین آثار فردی توجه به قبله است. آثار اجتماعی توجه به یک قبله، افزون بر آثار ارزشمند فردی، آثار و برکات اجتماعی بسیاری دارد؛ زیرا توجه همه مسلمانان جهان به یک نقطه، وحدت و اتحاد اجتماعی آنان را به بهترین شکل مجسم و دل های آنان را به هم مربوط می کند. این وحدت، لطیف ترین روحی است که ممکن است در همه شئون افراد و اجتماع، در زندگی مادی و معنوی دمیده شود و اثربخش باشد و اجتماع بشری را به عالی ترین مقام خود برساند. اگر از فراز کره زمین به مسلمانان نگاه کنیم، می بینیم آنان هر روز، پنج مرتبه با نظم و ترتیب خاصی به سوی کعبه متوجه می شوند و بزرگ ترین مجموعه متحد را به نمایش می گذارند. احکام قبله قبله، احکامی دارد که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم: نمازهای واجب باید به طرف قبله خوانده شود و اگر کسی عمدا پشت به قبله نماز بخواند، نمازش باطل است. در موقع سربریدن حیوانات، باید جلو بدن حیوان رو به قبله باشد و کسی که می داند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمدا حیوان را رو به قبله نکند، خوردن گوشت آن حرام است. در روایت آمده است که پیامبر اسلام معمولاً رو به قبله می نشست و سفارش می کرد به طرف قبله بخوابید. در بعضی از روایات، رو به قبله نشستن، عبادت شمرده شده است. علم هیئت تغییر قبله «مسلمانان از بیت المقدس به خانه کعبه» و شدت نیاز آنان به تشخیص قبله برای نیازمندی های شبانه روزی همانند نماز، ذبح حیوانات، دفن میت و...، سبب شد مسلمانان از آغاز اسلام، وارد عرصه تحقیق درباره قبله و جهت آن شوند و موفقیت هایی به دست آورند. این تلاش ها باعث شد علم هیئت و جغرافیا که ارتباط تنگاتنگی به قبله و جهت یابی آن دارد، رشد کند و دانشمندان مسلمان، خدمات قابل توجهی به این علوم ارائه کنند. معجزه پیامبر بر پایه محاسبات دانشمندان علم هیئت قدیم، قبله های شهر مقدس مدینه با محراب پیامبر اسلام که هم اکنون به همان وضع در مسجد النبی سالم مانده است، تطبیق نمی کرد. همین موضوع سبب گفت وگوی بسیاری میان علمای اسلام درباره قبله محراب حضرت می شد و هر کس برای توجیه انحراف، چیزی بیان می کرد. تا اینکه دانشمند معروف، مرحوم سردارکابلی، بر اساس مقیاس های امروزی اثبات کرد که محراب پیامبر، با قبله شهر مدینه منطبق است و کم ترین انحرافی در آن دیده نمی شود. این موضوع یک کرامت علمی است که بدون تحقیق و بررسی و نبودن کوچک ترین وسایل علمی و در حال نماز، چنان از بیت المقدس متوجه کعبه شده که کم ترین انحرافی در توجه ایشان به کعبه به وجود نیامده است. پیام های کوتاه الف) پیامبر اسلام از وابستگی مسلمانان به دیگران نگران و از استقلال آنان خشنود است. ب) قبله مانند اصول دین نیست که قابل تغییر نباشد. ج) تغییر قبله، نشانه تحقق شرایط و اوصاف وعده شده درکتاب های آسمانی پیشین درباره پیامبر اسلام است. د) ما باید بکوشیم جز فرمان خداوند به چیز دیگری مانند رنگ، عمل، مکان و شیوه خاصی خود را عادت ندهیم تا هر گاه فرمانی بر خلاف انتظار، عادت و سلیقه ما صادر شد، به دست و پا نیفتیم و آن را توجیه نکنیم. باید بدانیم همه تغییرات و تحولات تکوینی و تشریعی، از رحمت و رأفت خداوند سرچشمه می گیرد. موضوع مطلب :
سه شنبه 91 خرداد 16 :: 2:42 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
لحظه وصالچشمانش را گشود و برای آخرین بارْ به دورترین نقطه خیره شد. در این مدتْ حتی یک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاقْ بیش از پیش شعله کشید و یاد برادرْ تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزدیک بود. دوباره خیمه های آتش زده و سرهای بر نیزه، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت. زینب علیهاالسلام پلک ها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت: «السلام علیک یا اباعبداللّه » و به برادر پیوست. نامی آسمانیهنگامی که زینب علیهاالسلام ، این ریحانه علی و فاطمه علیهماالسلام چشم بر این جهان فانی گشود، رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفر بود. صبر کردند تا پیامبر باز گردد و چون نام حسن وحسین، نام این کودک را نیز از ملکوت بیاورد. رسول خدا پس از مدتی از سفر بازگشت و به خانه نور چشم خود، فاطمه علیهاالسلام رفت. علی علیه السلام دختر را در آغوش مبارک پیامبر نهاد و منتظر نزول وحی شدند پس جبرئیل نازل شد و فرمود: «نامش را زینب بگذارید» و آن گاه از سرنوشت کودک خبر داد. پیامبر زینب علیهاالسلام را بوسید و صورت بر صورتش گذاشت و اشک از چشمان مبارکش جاری گردید. عرض کردند: «ای رسول خدا، سبب گریه شما چیست؟» فرمود: «این دخترْ در مصیبت ها شریک حسین من است». عشق خواهر به برادرعشق زینب به حسین علیه السلام به گونه ای بود که روزْ به پایان نمی رسید، مگر این که زینب علیهاالسلام به دیدار برادر رفته و آتش اشتیاق خود را با نگاه و کلام برادرْ شعله ورتر می کرد. غنچه قلب زینب علیهاالسلام هر روز با دیدن برادر می شکفت و این نگاه برادر بود که هر روزْ گل وجود زینب علیهاالسلام را آبیاری می کرد. خدایا! پس از شهادت برادر، بر قلب زینب چه گذشت؟ دو شرط ازدواجهنگامی که عبداللّه بن جعفر طیار به خواستگاری حضرت زینب علیهاالسلام رفت، امیرمؤمنان علیه السلام این ازدواج را به همان مهریه زهرا، ولی با دو شرط پذیرفت: شرط اول آن که حضرت زنیب علیهاالسلام روزی یک بار به دیدار برادرش حسین علیه السلام برود و دیگر آن که هر گاه حسین علیه السلام خواست به سفر برود، عبداللّه اجازه دهد زینب هم با حسین همراه شود و مانع وی نگردد. عبداللّه پذیرفت و ریحانه علی علیه السلام ، به عقد پسر عموی خود درآمد. کنیه و القاب حضرت زینبکنیه حضرت زینب علیهاالسلام ، این بانوی مکرّمْ ام المصائب، ام الرَّزایا و ام النوائب بود. دلیل این کنیه ها هم این بود که وی در طول عمر خودْ انواع مصائب و بلایا را با چشم خود دیده و صبر پیشه کرده بود. هم چنین از القاب آن حضرتْ صدیقه صغری، عصمت صغری و عقیله بنی هاشم بود. عقیله، زنِ کریمه ای را گویند که در بین خانواده و خویشانْ بسیار عزیز و محترم و در خاندان خود ارجمند باشد. زینب، فریاد بلند مظلومان تاریخبه دنیا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، زینب علیهاالسلام این اسطوره تاریخ را می گویم. آمده بود تا عشق را مبهوت لحظه های زلالش کند. آمده بود تا صدق و وفا را به جهانیان بیاموزد و متانت و وقار را به نمایش گذارد. آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند؛ مونس و یارِ برادر، سالارِ قافله حسینی و غم خوارِ اسیران باشد. آمده بود تا فریاد بلند مظلومانْ باشد؛ فریادی که پژواک آنْ هنوز هم از ورای تاریخْ به گوش شنوای دل های حق جویان می رسد. امتداد راه برادراسیرانْ بر هودجی از خون نشسته بودند. با حسین آمده بودند و بی حسین بر می گشتند و سالار قافله، زینب بود؛ هر چند خمیده و شکسته دل، ولی به پاسداری از حقیقت ایستاده بود تا امتداد راه برادر باشد. وصیت برادر این بود که «زینبم، بعد از من مبادا روی بخراشی و گریبان بدری و جزع و فزع کنی» و زینب اکنونْ آرام چون شقایقی داغ دار با مصیبتی عظیم در دلْ به همراه قافله همراه شده بود. روح بلند صبرزینب علیهاالسلام در خانه رفیع امامت رشد یافته، از لبان وحی علم آموخته، و در دامان کرامتْ پرورش یافته بود. او لباس پاکی و تقوا پوشیده و به آداب و اخلاق اسلامی مزین گشته بود. زینب علیهاالسلام فصاحت و بلاغت را از علی، نجابت را از فاطمه، صبر و شکیبایی را از حسن و مظلومیتِ در عین ایستادگی را از حسین آموخته بود؛ او روح بلند صبر و رضا بود. وارث خاندان امامتدر اخبار آمده است که حضرت زینب علیهاالسلام ، بلندبالا بود و چهره اش چون خورشید می درخشید. سکینه و وقار او با خدیجه کبری، عصمت وحیایش با فاطمه زهرا علیهاالسلام ، فصاحت و بلاغتش با علی مرتضی علیه السلام ، حلم و بردباری اش با حسن مجتبی علیه السلام و شجاعت و قوّت قلبش با حضرت سیدالشهداء علیه السلام همانند بود. عبادت و بندگی حضرتحضرت زینب علیهاالسلام در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی، وارث پدر و مادر بود. او بیش تر شب ها را با عبادت و بندگی حضرت حق به صبح می رساند و همواره قرآن تلاوت می کرد. تهجّد و شب زنده داری حضرت زینب علیهاالسلام ، در طول حیات پر برکتش ترک نشد؛ حتی در شب یازدهم محرمْ با آن همه رنج و خستگی و دیدن آن مصیبت های دل خراش هم به عبادت خدا پرداخت. حضرت سجاد علیه السلام می فرماید: «آن شب دیدم عمه ام بر سجاده نماز نشسته و مشغول عبادت است» و نیز از آن حضرت نقل شده که «عمه ام زینبْ با این همه مصیبتِ از کربلا تا شام، هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد» و نیز روایت می کنند «چون حضرت حسین علیه السلام برای وداع با زینب آمد، فرمود: خواهرم، مرا در نماز شب فراموش نکن». عطیه خداوندزینب، تو هدیه ای از طرف خدا بودی. تو نه تنها زینت پدر، که زینت مادر و همه خاندان نبوت و امامت بودی. صبْر بلندترین واژه ای بود که در تو به ودیعه نهاده شده بود. کدام مصیبت در دنیا با مصائب تو و کدام قلبْ با قلب تو در داغ دیدن برابری می کند. هیچ قلب چون قلب تو نسوخت و هیچ چشمی چون چشم تو، زیبایی را در صحرای کربلا ندید. زینب، مونس برادرزینب علیهاالسلام در ایام کودکی، با برادرش حسین علیه السلام انس و الفتی عجیب داشت در کنار برادر، آرامش می یافت و دیده از دیدارش بر نمی بست و از حضور مبارکش دور نمی شد. روزی حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد پدر رفت و عرض کرد: «پدر جان، متعجبم از محبت فراوانی که میان زینب و حسین است. این دختر چنان است که بی دیدار حسین شکیبایی ندارد.» رسول خدا چون این سخن بشنید، آه دردناکی از سینه برکشید و اشک دیده بر چهره روان کرد و فرمود: «ای روشنی چشم من، این دختر با حسین به کربلا خواهد رفت و به هزارگونه رنج و بلا گرفتار خواهد شد». عروجی ملکوتیحضرت زینب علیهاالسلام تنها 56 سال امانت الهی خویش را بر دوش کشید. نقل است که در اواخر عمرِ آن بانوی بزرگ، در مدینه منوّره قحطی پیش آمد. عبداللّه بن جعفر، همسر حضرت زینب علیهاالسلام ، درشام مزرعه ای داشت و ناچار به اتفاق همسر خود در آن دیار رحل اقامت افکند. حضرت در آن سرزمین بیمار شد و در همان جا روح خود، این امانت الهی را به صاحبش بازگرداند و با جسمی خسته از فراز و نشیب زمان و رنجور از جور مردمان به دیار باقی شتافت. عروج ملکوتی آن بانوی مکرمه بنا به قول مشهورْ در پانزدهم رجب سال 62 ق رخ داد. اینک مزار شریفش، قبله عاشقان خاندان عصمت و طهارت است. سراسر در عبادت و طاعتعمر پربرکت حضرت زینب علیهاالسلام سراسر در عبادت و طاعت حضرت حق گذشت. او همواره در شدیدترین بلاها و سخت ترین حالاتْ جز آن چه پسند خدا بود، نگفت و جز آن چه رضای حق بود، نکرد. از حضرت سجاد علیه السلام نقل است که «عمه ام زینبْ با این همه مصیبت های از کربلا تا شامْ هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد، ولی در یکی از منازل دیدم که آن را نشسته می خواند. نگران شدم و سبب این کار را پرسیدم، گفت: سه شب است که سهم غذای خود را به اطفال خردسال می دهم و امشب از شدت گرسنگی، قدرت بر پای ایستادن ندارم». افشاگر ظلم بنی امیهزینب، آن روز که آمدی، فرشتگانْ قدوم مبارک تو را نور باران کردند و روزی که رفتی، فرشتگان با چشم گریانْ بال هایشان را فرش راه تو قرار دادند. شوق دیدارِ برادر بر دل داغ دیده ات آتش افکنده بود. یک سال و اندی در فراق برادر خون گریستی و در این مدتْ لحظه ای از افشای ظلم و ستم بنی امیه دست بر نداشتی. زینب، تو به راستی پاسدار راه حسینیان و افشاگر پلیدی یزیدیان بودی. بلاغت جاری توزینب، روح حسین در کالبدت می تپید و فصاحت و بلاغت پدر در زبان تو جاری شده بود، آن هنگام که داغ دار و خسته از رنج راه، ولی مقاوم و صبور در برابر پلیدترین انسان ایستادی و فرمودی: «هان ای یزید، آیا گمان می کنی که چون زمین و آسمان را بر ما تنگ کردی و ما را شهر به شهر مانند اسیران کوچاندی، از منزلت ما کاستی و بر حشمت و کرامت خود افزودی... و یک باره شاد شدی که ملک دنیا بر تو گرد آمده... نه، چنین نیست. ای یزید، لختی به خود آی. مگر فرمایش خداوند را فراموش کرده ای که فرمود: البته گمان نکنند آنان که کفر ورزیدند که مهلت دادن ما به آن ها بهتر است. همانا به ایشان مهلت دادیم تا بر گناه خود بیفزایند و عذاب دردناکی در انتظار آنان است». زخم خاطراتای آیینه تمام نمای صبر و ایثار، تو را به چه نام بخوانم که نامت یادآور حماسه عاشورا و یادآور اسارت و غربت یتیمان کربلاست. تو را به چه نام بخوانم که نامت گره خورده در رنج و محنت است. ای بانوی غم، در آخرین سفر بر تو چه گذشت؟ یک سال و اندی گذشته بود که تو از قحطیِ مدینه به سوی شام حرکت کردی. راه درازی را آمده بودی و در طول راه، خاطرات سرخ خویش را ورق می زدی. از تمام جاده ها بوی برادر و در تمام گذرگاه ها، صدای گریه یتیمان را می شنیدی و بی تابی رقیه را که در تمام طول راه، پدر را می طلبید. زخم خاطراتْ روحت را آزرده کرده بود. پرنده جانت دیگر در کالبد تن نمی گنجید و می خواستی به برادر بپیوندی. می دانستی که در این سفر به دیدار برادر نائل می شوی. پس چشم ها را بر هم گذاشتی و بلندترین نغمه وصال را سر دادی. مظلومیت جاریقافله حسینی که به راه افتاد، زمین سجاده ای شد گسترده از کربلا تا شام، در زیر قامت خمیده ات زینب! حرکات تو در این سفر عبادت بود و این گونه بود که دفتر زندگی ات ورق خورد و رسالت اصلی ات آغاز شد. تو وارث مظلومیّتِ سترگی بودی که در خاندان طاهرتْ نسل به نسل به ارث می رسید. سلام بر تو، روزی که چشم از جهان فروبستی و سلام بر خاندان پاکت.
موضوع مطلب :
سه شنبه 91 خرداد 16 :: 2:40 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
حضرت زینب کبری (علیها السلام) موضوع مطلب :
دوشنبه 91 خرداد 15 :: 1:34 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
روز پدر را به همه ی دوستان تبریک عرض می نمایم. موضوع مطلب :
دوشنبه 91 خرداد 8 :: 11:48 صبح :: نویسنده : مائده احسانی نیا
خدایا دل به تو بسته ام و حقیقت عشق را در عاشقانه های مادر، در نیمه های شب یافته ام . چشمانم غبار گرفته اند،اما با زلال اشک پاک می شوند و دل شکسته ام به یاد تو انس گرفته. خدایا وقتی راز و نیازهای عاشقانه ی بندگانت را بر سپیدی کاغذ می خوانم و کلمه های خاموش و بی صدای نجوایشان را در سکوتی پر از فریاد می شنوم،دلم بهانه ی تو را می گیرد. موضوع مطلب : |