شنبه 91 مرداد 14 :: 12:42 صبح :: نویسنده : مائده احسانی نیا
پیشواى دوم جهان تشیع که نخستین میوه پیوند فرخنده على (ع) با دختر گرامى پیامبر اسلام (ص) بود، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.(1) حسن بن على (ع) از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریباً هفت سال بیش نداشت که پیامبر اسلام بدرود زندگى گفت. پس از درگذشت پیامبر (ص) تقریبا سى سال در کنار پدرش امیر مومنان (ع) قرار داشت و پس از شهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسید. شناخت مختصرى از زندگانى امام حسن(ع) فریادرس محرومان در آیین اسلام، ثروتمندان، مسئولیت سنگینى در برابر مستمندان و تهیدستان اجتماع به عهده دارند و به حکم پیوندهاى عمیق معنوى و رشته هاى برادرى دینى که در میان مسلمانان بر قرار است، باید همواره در تأمین نیازمندیهاى محرومان اجتماع کوشا باشند. پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان دینى ما، نه تنها سفارشهاى مؤکدى در این زمینه نموده اند، بلکه هر کدام در عصر خود، نمونه برجسته اى از انساندوستى و ضعیف نوازى به شمار می رفتند. پیشواى دوم، نه تنها از نظر علم، تقوى، زهد و عبادت، مقامى برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیرى از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. وجود گرامى آن حضرت آرام بخش دلهاى دردمند، پناهگاه مستمندان و تهیدستان، و نقطه امید درماندگان بود. هیچ فقیرى از در خانه آن حضرت دست خالى برنمى گشت. هیچ آزرده دلى شرح پریشانى خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمی کرد، جز آنکه مرهمى بر دل آزرده او نهاده می شد. گاه پیش از آنکه مستمندى اظهار احتیاج کند و عرق شرم بریزد، احتیاج او را برطرف می ساخت و اجازه نمی داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد! ?سیوطى? در تاریخ خود می نویسد: ?حسن بن على? داراى امتیازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او شخصیتى بزرگوار، بردبار، باوقار، متین، سخى و بخشنده، و مورد ستایش مردم بود.(2) نکته آموزنده امام مجتبى (ع) گاهى مبالغ توجهى پول را، یکجا به مستمندان می بخشید، به طورى که مایه شگفت واقع می شد. نکته یک چنین بخشش چشمگیر این است که حضرت مجتبى (ع) با این کار براى همیشه شخص فقیر را بى نیاز می ساخت و او می توانست با این مبلغ، تمام احتیاجات خود را برطرف نموده و زندگى آبرومندانه اى تشکیل بدهد و احیاناً سرمایه اى براى خود تهیه نماید. امام روا نمی دید مبلغ ناچیزى که خرج یک روز فقیر را بسختى تأمین می کند، به وى داده شود و در نتیجه او ناگزیر گردد براى تامین روزى بخور و نمیرى، هر روز دست احتیاج به سوى این و آن دراز کند. خاندان علم و فضیلت روزى عثمان در کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیرى از او کمک مالى خواست. عثمان پنج درهم به وى داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسى راهنمایى کن که کمک بیشترى به من بکند. عثمان به طرف حضرت مجتبى و حسین بن على (ع) و عبدالله جعفر، که در گوشه اى از مسجد نشسته بودند، اشاره کرد و گفت: نزد این چند نفر جوان که در آنجا نشسته اند برو و از آنها کمک بخواه. وى پیش آنها رفت و اظهار مطلب کرد. حضرت مجتبى (ع) فرمود: از دیگران کمک مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست: دیه اى (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن بکلى عاجز گردد، یا بدهى کمر شکن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنیاید، و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایى نرسد. آیا کدام یک از اینها براى تو پیش آمده است؟ (3) گفت: اتفاقاً گرفتارى من یکى از همین سه چیز است. حضرت مجتبى (ع) پنجاه دینار به وى داد. به پیروى از آن حضرت، حسین بن على (ع) چهل و نه دینار و عبدالله بن جعفر چهل وهشت دینار به وى دادند. فقیر موقع بازگشت، از کنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه کردى؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هیچ نپرسیدى پول را براى چه منظورى می خواهم؟ اما وقتى پیش آن سه نفر رفتم یکى از آنها (حسن بن على) در مورد مصرف پول از من سوال کرد و من جواب دادم و آنگاه هر کدام این مقدار به من عطا کردند. عثمان گفت: این خاندان، کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکى و فضیلتند، نظیر آنها را کى توان یافت؟(4) بخشش بى نظیر حسن بن على (ع) تمامى توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه، به کار می گرفت و اموال فراوانى در راه خدا می بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش بى سابقه و انفاق بسیار بزرگ و بى نظیر ثبت کرده اند که در تاریخچه زندگانى هیچ کدام از بزرگان به چشم نمی خورد و نشانه دیگرى از عظمت نفس و بی اعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا است. نوشته اند: ?حضرت مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.? (5) 1- مبارزات حسن بن على (ع) پیش از دوران امامت امام حسن (ع)، به شهادت تاریخ، فردى سخت شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشت. او در راه پیشرفت اسلام از هیچ گونه جانبازى دریغ نمىورزید و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود. در جنگ جمل امام مجتبى (ع) در جنگ جمل، در رکاب پدر خود امیر مومنان (ع) در خط مقدم جبهه می جنگید و از یاران دلاور و شجاع على (ع) سبقت می گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختى می کرد.(6) در جنگ صفین آن بزرگوار جنگ صفین نیز، در بسیج عمومى نیروها و گسیل داشتن ارتش امیر مومنان (ع) براى جنگ با سپاه معاویه، نقش مهمى به عهده داشت.(7) 2- مناظرات کوبنده امام مجتبى (ع) با بنى امیه امام حسن مجتبى(ع) هرگز در بیان حق و دفاع از حریم اسلام نرمش نشان نمی داد. او علناً از اعمال ضد اسلامى معاویه انتقاد می کرد و سوابق زشت و ننگین معاویه و دودمان بنى امیه را بى پروا فاش می ساخت. مناظرات و احتجاج هاى مهیج و کوبنده حضرت مجتبى (ع) با معاویه و مزدوران و طرفداران او نظیر: عمرو عاص، عتبه بن ابى سفیان، ولید بن عقبه، مغیره بن شعبه، و مروان حکم، شاهد این معنا است.(8) حضرت مجتبى (ع) حتى پس از انعقاد پیمان صلح که قدرت معاویه افزایش یافت و موقعیتش بیش از پیش تثبیت شد، بعد از ورود معاویه، به کوفه، برفراز منبر نشست و انگیزه هاى صلح خود و امتیازات خاندان على را بیان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاویه با شدت و صراحت از روش او انتقاد کرد.(9) 3- قانون صلح در اسلام باید توجه داشت که در آیین اسلام قانون واحدى بنام جنگ و جهاد وجود ندارد، بلکه همانطور که اسلام در شرائط خاصى دستور می دهد مسلمانان با دشمن بجنگند، همچنین دستور داده است که اگر نبرد براى پیشبرد هدف مؤثر نباشد، از در صلح وارد شوند. ما در تاریخ حیات پیامبر اسلام (ص) این هر دو صحنه را مشاهده می کنیم: پیامبر اسلام که در بدر، احد، احزاب، و حنین دست به نبرد زد، در شرائط دیگرى که پیروزى را غیر ممکن می دید، ناگزیر با دشمنان اسلام قرار داد صلح بست و موقتاً از دست زدن به جنگ و اقدام حاد خوددارى نمود تا در پرتو آن پیشرفت اسلام تضمین گردد. بنابراین، همانگونه که پیامبر اسلام (ص) بر اساس مصالح عالیترى که احیانا آن روز براى عده اى قابل درک نبود، موقتاً با دشمن کنار آمد، حضرت مجتبى (ع) نیز، که از جانب رهبر و پیشواى دینى بود و به تمام جهات و جوانب قضیه بهتر از هر کس دیگر آگاهى داشت، با دور اندیشى خاصى صلاح جامعه اسلامى را در عدم ادامه جنگ تشخیص داد. اجمالاً باید گفت: حضرت مجتبى (ع) در واقع صلح نکرد، بلکه صلح بر او تحمیل شد. یعنى، اوضاع و شرائط نامساعد و عوامل مختلف دست به دست هم داده وضعى به وجود آورد که صلح به عنوان یک مسئله ضرورى بر امام تحمیل گردید و حضرت جز پذیرفتن صلح چاره اى ندید، به گونه اى که هر کس دیگر به جاى حضرت بود و در شرائط او قرار می گرفت، چاره اى جز قبول صلح نمی داشت؛ زیرا هم اوضاع و شرائط خارجى کشور اسلامى، و هم وضع داخلى عراق و اردوى حضرت، هیچ کدام مقتضى ادامه جنگ نبود. ذیلاً این موضوعات را جداگانه مورد بررسى قرار می دهیم: از نظر سیاست خارجى از نظر سیاست خارجى آن روز، جنگ داخلى مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زیرا امپراتورى روم شرقى که ضربت هاى سختى از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبى بود تا ضربت موثر و تلافى جویانه اى بر پیکر اسلام وارد کند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد. وقتى که گزارش صف آرایى سپاه امام حسن (ع) و معاویه در برابر یکدیگر، به سران روم شرقى رسید، زمامداران روم فکر کردند که بهترین فرصت ممکن براى تحقق بخشیدن به هدفهاى خود را به دست آورده اند، لذا با سپاهى عظیم عازم حمله به کشور اسلامى شدند تا انتقام خود را از مسلمانان بگیرند. آیا در چنین شرائطى، شخصى مثل امام حسن (ع) که رسالت حفظ اساس اسلامى را به عهده داشت، جز این راهى داشت که با قبول صلح، این خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع کند، ولو آنکه به قیمت فشار روحى و سرزنش هاى دوستان کوته بین تمام شود؟ امام باقر (ع) به شخصى که بر صلح امام حسن (ع) خرده می گرفت، فرمود: اگر امام حسن این کار را نمی کرد خطر بزرگى به دنبال داشت. (10) موضوع مطلب :
شنبه 91 مرداد 14 :: 12:42 صبح :: نویسنده : مائده احسانی نیا
پیشواى دوم جهان تشیع که نخستین میوه پیوند فرخنده على (ع) با دختر گرامى پیامبر اسلام (ص) بود، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.(1) حسن بن على (ع) از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریباً هفت سال بیش نداشت که پیامبر اسلام بدرود زندگى گفت. پس از درگذشت پیامبر (ص) تقریبا سى سال در کنار پدرش امیر مومنان (ع) قرار داشت و پس از شهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسید. شناخت مختصرى از زندگانى امام حسن(ع) فریادرس محرومان در آیین اسلام، ثروتمندان، مسئولیت سنگینى در برابر مستمندان و تهیدستان اجتماع به عهده دارند و به حکم پیوندهاى عمیق معنوى و رشته هاى برادرى دینى که در میان مسلمانان بر قرار است، باید همواره در تأمین نیازمندیهاى محرومان اجتماع کوشا باشند. پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان دینى ما، نه تنها سفارشهاى مؤکدى در این زمینه نموده اند، بلکه هر کدام در عصر خود، نمونه برجسته اى از انساندوستى و ضعیف نوازى به شمار می رفتند. پیشواى دوم، نه تنها از نظر علم، تقوى، زهد و عبادت، مقامى برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیرى از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. وجود گرامى آن حضرت آرام بخش دلهاى دردمند، پناهگاه مستمندان و تهیدستان، و نقطه امید درماندگان بود. هیچ فقیرى از در خانه آن حضرت دست خالى برنمى گشت. هیچ آزرده دلى شرح پریشانى خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمی کرد، جز آنکه مرهمى بر دل آزرده او نهاده می شد. گاه پیش از آنکه مستمندى اظهار احتیاج کند و عرق شرم بریزد، احتیاج او را برطرف می ساخت و اجازه نمی داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد! ?سیوطى? در تاریخ خود می نویسد: ?حسن بن على? داراى امتیازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او شخصیتى بزرگوار، بردبار، باوقار، متین، سخى و بخشنده، و مورد ستایش مردم بود.(2) نکته آموزنده امام مجتبى (ع) گاهى مبالغ توجهى پول را، یکجا به مستمندان می بخشید، به طورى که مایه شگفت واقع می شد. نکته یک چنین بخشش چشمگیر این است که حضرت مجتبى (ع) با این کار براى همیشه شخص فقیر را بى نیاز می ساخت و او می توانست با این مبلغ، تمام احتیاجات خود را برطرف نموده و زندگى آبرومندانه اى تشکیل بدهد و احیاناً سرمایه اى براى خود تهیه نماید. امام روا نمی دید مبلغ ناچیزى که خرج یک روز فقیر را بسختى تأمین می کند، به وى داده شود و در نتیجه او ناگزیر گردد براى تامین روزى بخور و نمیرى، هر روز دست احتیاج به سوى این و آن دراز کند. خاندان علم و فضیلت روزى عثمان در کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیرى از او کمک مالى خواست. عثمان پنج درهم به وى داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسى راهنمایى کن که کمک بیشترى به من بکند. عثمان به طرف حضرت مجتبى و حسین بن على (ع) و عبدالله جعفر، که در گوشه اى از مسجد نشسته بودند، اشاره کرد و گفت: نزد این چند نفر جوان که در آنجا نشسته اند برو و از آنها کمک بخواه. وى پیش آنها رفت و اظهار مطلب کرد. حضرت مجتبى (ع) فرمود: از دیگران کمک مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست: دیه اى (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن بکلى عاجز گردد، یا بدهى کمر شکن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنیاید، و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایى نرسد. آیا کدام یک از اینها براى تو پیش آمده است؟ (3) گفت: اتفاقاً گرفتارى من یکى از همین سه چیز است. حضرت مجتبى (ع) پنجاه دینار به وى داد. به پیروى از آن حضرت، حسین بن على (ع) چهل و نه دینار و عبدالله بن جعفر چهل وهشت دینار به وى دادند. فقیر موقع بازگشت، از کنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه کردى؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هیچ نپرسیدى پول را براى چه منظورى می خواهم؟ اما وقتى پیش آن سه نفر رفتم یکى از آنها (حسن بن على) در مورد مصرف پول از من سوال کرد و من جواب دادم و آنگاه هر کدام این مقدار به من عطا کردند. عثمان گفت: این خاندان، کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکى و فضیلتند، نظیر آنها را کى توان یافت؟(4) بخشش بى نظیر حسن بن على (ع) تمامى توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه، به کار می گرفت و اموال فراوانى در راه خدا می بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش بى سابقه و انفاق بسیار بزرگ و بى نظیر ثبت کرده اند که در تاریخچه زندگانى هیچ کدام از بزرگان به چشم نمی خورد و نشانه دیگرى از عظمت نفس و بی اعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا است. نوشته اند: ?حضرت مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.? (5) 1- مبارزات حسن بن على (ع) پیش از دوران امامت امام حسن (ع)، به شهادت تاریخ، فردى سخت شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشت. او در راه پیشرفت اسلام از هیچ گونه جانبازى دریغ نمىورزید و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود. در جنگ جمل امام مجتبى (ع) در جنگ جمل، در رکاب پدر خود امیر مومنان (ع) در خط مقدم جبهه می جنگید و از یاران دلاور و شجاع على (ع) سبقت می گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختى می کرد.(6) در جنگ صفین آن بزرگوار جنگ صفین نیز، در بسیج عمومى نیروها و گسیل داشتن ارتش امیر مومنان (ع) براى جنگ با سپاه معاویه، نقش مهمى به عهده داشت.(7) 2- مناظرات کوبنده امام مجتبى (ع) با بنى امیه امام حسن مجتبى(ع) هرگز در بیان حق و دفاع از حریم اسلام نرمش نشان نمی داد. او علناً از اعمال ضد اسلامى معاویه انتقاد می کرد و سوابق زشت و ننگین معاویه و دودمان بنى امیه را بى پروا فاش می ساخت. مناظرات و احتجاج هاى مهیج و کوبنده حضرت مجتبى (ع) با معاویه و مزدوران و طرفداران او نظیر: عمرو عاص، عتبه بن ابى سفیان، ولید بن عقبه، مغیره بن شعبه، و مروان حکم، شاهد این معنا است.(8) حضرت مجتبى (ع) حتى پس از انعقاد پیمان صلح که قدرت معاویه افزایش یافت و موقعیتش بیش از پیش تثبیت شد، بعد از ورود معاویه، به کوفه، برفراز منبر نشست و انگیزه هاى صلح خود و امتیازات خاندان على را بیان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاویه با شدت و صراحت از روش او انتقاد کرد.(9) 3- قانون صلح در اسلام باید توجه داشت که در آیین اسلام قانون واحدى بنام جنگ و جهاد وجود ندارد، بلکه همانطور که اسلام در شرائط خاصى دستور می دهد مسلمانان با دشمن بجنگند، همچنین دستور داده است که اگر نبرد براى پیشبرد هدف مؤثر نباشد، از در صلح وارد شوند. ما در تاریخ حیات پیامبر اسلام (ص) این هر دو صحنه را مشاهده می کنیم: پیامبر اسلام که در بدر، احد، احزاب، و حنین دست به نبرد زد، در شرائط دیگرى که پیروزى را غیر ممکن می دید، ناگزیر با دشمنان اسلام قرار داد صلح بست و موقتاً از دست زدن به جنگ و اقدام حاد خوددارى نمود تا در پرتو آن پیشرفت اسلام تضمین گردد. بنابراین، همانگونه که پیامبر اسلام (ص) بر اساس مصالح عالیترى که احیانا آن روز براى عده اى قابل درک نبود، موقتاً با دشمن کنار آمد، حضرت مجتبى (ع) نیز، که از جانب رهبر و پیشواى دینى بود و به تمام جهات و جوانب قضیه بهتر از هر کس دیگر آگاهى داشت، با دور اندیشى خاصى صلاح جامعه اسلامى را در عدم ادامه جنگ تشخیص داد. اجمالاً باید گفت: حضرت مجتبى (ع) در واقع صلح نکرد، بلکه صلح بر او تحمیل شد. یعنى، اوضاع و شرائط نامساعد و عوامل مختلف دست به دست هم داده وضعى به وجود آورد که صلح به عنوان یک مسئله ضرورى بر امام تحمیل گردید و حضرت جز پذیرفتن صلح چاره اى ندید، به گونه اى که هر کس دیگر به جاى حضرت بود و در شرائط او قرار می گرفت، چاره اى جز قبول صلح نمی داشت؛ زیرا هم اوضاع و شرائط خارجى کشور اسلامى، و هم وضع داخلى عراق و اردوى حضرت، هیچ کدام مقتضى ادامه جنگ نبود. ذیلاً این موضوعات را جداگانه مورد بررسى قرار می دهیم: از نظر سیاست خارجى از نظر سیاست خارجى آن روز، جنگ داخلى مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زیرا امپراتورى روم شرقى که ضربت هاى سختى از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبى بود تا ضربت موثر و تلافى جویانه اى بر پیکر اسلام وارد کند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد. وقتى که گزارش صف آرایى سپاه امام حسن (ع) و معاویه در برابر یکدیگر، به سران روم شرقى رسید، زمامداران روم فکر کردند که بهترین فرصت ممکن براى تحقق بخشیدن به هدفهاى خود را به دست آورده اند، لذا با سپاهى عظیم عازم حمله به کشور اسلامى شدند تا انتقام خود را از مسلمانان بگیرند. آیا در چنین شرائطى، شخصى مثل امام حسن (ع) که رسالت حفظ اساس اسلامى را به عهده داشت، جز این راهى داشت که با قبول صلح، این خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع کند، ولو آنکه به قیمت فشار روحى و سرزنش هاى دوستان کوته بین تمام شود؟ امام باقر (ع) به شخصى که بر صلح امام حسن (ع) خرده می گرفت، فرمود: اگر امام حسن این کار را نمی کرد خطر بزرگى به دنبال داشت. (10) موضوع مطلب :
شنبه 91 مرداد 14 :: 12:42 صبح :: نویسنده : مائده احسانی نیا
پیشواى دوم جهان تشیع که نخستین میوه پیوند فرخنده على (ع) با دختر گرامى پیامبر اسلام (ص) بود، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.(1) حسن بن على (ع) از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریباً هفت سال بیش نداشت که پیامبر اسلام بدرود زندگى گفت. پس از درگذشت پیامبر (ص) تقریبا سى سال در کنار پدرش امیر مومنان (ع) قرار داشت و پس از شهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسید. شناخت مختصرى از زندگانى امام حسن(ع) فریادرس محرومان در آیین اسلام، ثروتمندان، مسئولیت سنگینى در برابر مستمندان و تهیدستان اجتماع به عهده دارند و به حکم پیوندهاى عمیق معنوى و رشته هاى برادرى دینى که در میان مسلمانان بر قرار است، باید همواره در تأمین نیازمندیهاى محرومان اجتماع کوشا باشند. پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان دینى ما، نه تنها سفارشهاى مؤکدى در این زمینه نموده اند، بلکه هر کدام در عصر خود، نمونه برجسته اى از انساندوستى و ضعیف نوازى به شمار می رفتند. پیشواى دوم، نه تنها از نظر علم، تقوى، زهد و عبادت، مقامى برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیرى از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. وجود گرامى آن حضرت آرام بخش دلهاى دردمند، پناهگاه مستمندان و تهیدستان، و نقطه امید درماندگان بود. هیچ فقیرى از در خانه آن حضرت دست خالى برنمى گشت. هیچ آزرده دلى شرح پریشانى خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمی کرد، جز آنکه مرهمى بر دل آزرده او نهاده می شد. گاه پیش از آنکه مستمندى اظهار احتیاج کند و عرق شرم بریزد، احتیاج او را برطرف می ساخت و اجازه نمی داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد! ?سیوطى? در تاریخ خود می نویسد: ?حسن بن على? داراى امتیازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او شخصیتى بزرگوار، بردبار، باوقار، متین، سخى و بخشنده، و مورد ستایش مردم بود.(2) نکته آموزنده امام مجتبى (ع) گاهى مبالغ توجهى پول را، یکجا به مستمندان می بخشید، به طورى که مایه شگفت واقع می شد. نکته یک چنین بخشش چشمگیر این است که حضرت مجتبى (ع) با این کار براى همیشه شخص فقیر را بى نیاز می ساخت و او می توانست با این مبلغ، تمام احتیاجات خود را برطرف نموده و زندگى آبرومندانه اى تشکیل بدهد و احیاناً سرمایه اى براى خود تهیه نماید. امام روا نمی دید مبلغ ناچیزى که خرج یک روز فقیر را بسختى تأمین می کند، به وى داده شود و در نتیجه او ناگزیر گردد براى تامین روزى بخور و نمیرى، هر روز دست احتیاج به سوى این و آن دراز کند. خاندان علم و فضیلت روزى عثمان در کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیرى از او کمک مالى خواست. عثمان پنج درهم به وى داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسى راهنمایى کن که کمک بیشترى به من بکند. عثمان به طرف حضرت مجتبى و حسین بن على (ع) و عبدالله جعفر، که در گوشه اى از مسجد نشسته بودند، اشاره کرد و گفت: نزد این چند نفر جوان که در آنجا نشسته اند برو و از آنها کمک بخواه. وى پیش آنها رفت و اظهار مطلب کرد. حضرت مجتبى (ع) فرمود: از دیگران کمک مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست: دیه اى (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن بکلى عاجز گردد، یا بدهى کمر شکن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنیاید، و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایى نرسد. آیا کدام یک از اینها براى تو پیش آمده است؟ (3) گفت: اتفاقاً گرفتارى من یکى از همین سه چیز است. حضرت مجتبى (ع) پنجاه دینار به وى داد. به پیروى از آن حضرت، حسین بن على (ع) چهل و نه دینار و عبدالله بن جعفر چهل وهشت دینار به وى دادند. فقیر موقع بازگشت، از کنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه کردى؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هیچ نپرسیدى پول را براى چه منظورى می خواهم؟ اما وقتى پیش آن سه نفر رفتم یکى از آنها (حسن بن على) در مورد مصرف پول از من سوال کرد و من جواب دادم و آنگاه هر کدام این مقدار به من عطا کردند. عثمان گفت: این خاندان، کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکى و فضیلتند، نظیر آنها را کى توان یافت؟(4) بخشش بى نظیر حسن بن على (ع) تمامى توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه، به کار می گرفت و اموال فراوانى در راه خدا می بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش بى سابقه و انفاق بسیار بزرگ و بى نظیر ثبت کرده اند که در تاریخچه زندگانى هیچ کدام از بزرگان به چشم نمی خورد و نشانه دیگرى از عظمت نفس و بی اعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا است. نوشته اند: ?حضرت مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.? (5) 1- مبارزات حسن بن على (ع) پیش از دوران امامت امام حسن (ع)، به شهادت تاریخ، فردى سخت شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشت. او در راه پیشرفت اسلام از هیچ گونه جانبازى دریغ نمىورزید و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود. در جنگ جمل امام مجتبى (ع) در جنگ جمل، در رکاب پدر خود امیر مومنان (ع) در خط مقدم جبهه می جنگید و از یاران دلاور و شجاع على (ع) سبقت می گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختى می کرد.(6) در جنگ صفین آن بزرگوار جنگ صفین نیز، در بسیج عمومى نیروها و گسیل داشتن ارتش امیر مومنان (ع) براى جنگ با سپاه معاویه، نقش مهمى به عهده داشت.(7) 2- مناظرات کوبنده امام مجتبى (ع) با بنى امیه امام حسن مجتبى(ع) هرگز در بیان حق و دفاع از حریم اسلام نرمش نشان نمی داد. او علناً از اعمال ضد اسلامى معاویه انتقاد می کرد و سوابق زشت و ننگین معاویه و دودمان بنى امیه را بى پروا فاش می ساخت. مناظرات و احتجاج هاى مهیج و کوبنده حضرت مجتبى (ع) با معاویه و مزدوران و طرفداران او نظیر: عمرو عاص، عتبه بن ابى سفیان، ولید بن عقبه، مغیره بن شعبه، و مروان حکم، شاهد این معنا است.(8) حضرت مجتبى (ع) حتى پس از انعقاد پیمان صلح که قدرت معاویه افزایش یافت و موقعیتش بیش از پیش تثبیت شد، بعد از ورود معاویه، به کوفه، برفراز منبر نشست و انگیزه هاى صلح خود و امتیازات خاندان على را بیان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاویه با شدت و صراحت از روش او انتقاد کرد.(9) 3- قانون صلح در اسلام باید توجه داشت که در آیین اسلام قانون واحدى بنام جنگ و جهاد وجود ندارد، بلکه همانطور که اسلام در شرائط خاصى دستور می دهد مسلمانان با دشمن بجنگند، همچنین دستور داده است که اگر نبرد براى پیشبرد هدف مؤثر نباشد، از در صلح وارد شوند. ما در تاریخ حیات پیامبر اسلام (ص) این هر دو صحنه را مشاهده می کنیم: پیامبر اسلام که در بدر، احد، احزاب، و حنین دست به نبرد زد، در شرائط دیگرى که پیروزى را غیر ممکن می دید، ناگزیر با دشمنان اسلام قرار داد صلح بست و موقتاً از دست زدن به جنگ و اقدام حاد خوددارى نمود تا در پرتو آن پیشرفت اسلام تضمین گردد. بنابراین، همانگونه که پیامبر اسلام (ص) بر اساس مصالح عالیترى که احیانا آن روز براى عده اى قابل درک نبود، موقتاً با دشمن کنار آمد، حضرت مجتبى (ع) نیز، که از جانب رهبر و پیشواى دینى بود و به تمام جهات و جوانب قضیه بهتر از هر کس دیگر آگاهى داشت، با دور اندیشى خاصى صلاح جامعه اسلامى را در عدم ادامه جنگ تشخیص داد. اجمالاً باید گفت: حضرت مجتبى (ع) در واقع صلح نکرد، بلکه صلح بر او تحمیل شد. یعنى، اوضاع و شرائط نامساعد و عوامل مختلف دست به دست هم داده وضعى به وجود آورد که صلح به عنوان یک مسئله ضرورى بر امام تحمیل گردید و حضرت جز پذیرفتن صلح چاره اى ندید، به گونه اى که هر کس دیگر به جاى حضرت بود و در شرائط او قرار می گرفت، چاره اى جز قبول صلح نمی داشت؛ زیرا هم اوضاع و شرائط خارجى کشور اسلامى، و هم وضع داخلى عراق و اردوى حضرت، هیچ کدام مقتضى ادامه جنگ نبود. ذیلاً این موضوعات را جداگانه مورد بررسى قرار می دهیم: از نظر سیاست خارجى از نظر سیاست خارجى آن روز، جنگ داخلى مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زیرا امپراتورى روم شرقى که ضربت هاى سختى از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبى بود تا ضربت موثر و تلافى جویانه اى بر پیکر اسلام وارد کند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد. وقتى که گزارش صف آرایى سپاه امام حسن (ع) و معاویه در برابر یکدیگر، به سران روم شرقى رسید، زمامداران روم فکر کردند که بهترین فرصت ممکن براى تحقق بخشیدن به هدفهاى خود را به دست آورده اند، لذا با سپاهى عظیم عازم حمله به کشور اسلامى شدند تا انتقام خود را از مسلمانان بگیرند. آیا در چنین شرائطى، شخصى مثل امام حسن (ع) که رسالت حفظ اساس اسلامى را به عهده داشت، جز این راهى داشت که با قبول صلح، این خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع کند، ولو آنکه به قیمت فشار روحى و سرزنش هاى دوستان کوته بین تمام شود؟ امام باقر (ع) به شخصى که بر صلح امام حسن (ع) خرده می گرفت، فرمود: اگر امام حسن این کار را نمی کرد خطر بزرگى به دنبال داشت. (10) موضوع مطلب :
جمعه 91 مرداد 13 :: 4:12 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
زیبایی های الفبایی قرآن کریم بنام خداوندجان وخرد با سلام مقدمه: برای درک مطالب این مقاله هیچ اطلاعات وپیش زمینه ای غیر از دانستن حروف الفبا لازم نیست(ترجمه وتفسیر لازم ندارد!) این مطالب را حدود 5-4 سال قبل متوجه شدم و در اینجاجهت استفاده پژوهشگران وعلاقه مندان مباحث قرآنی تکرار می کنم به نظر اینجانب که زیباست! شرح مطلب نخست یک سوال ؟ به نظر شما چه نکته ی زیبایی در آیه ی 27 قصص نهفته است قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَی هَاتَینِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمَانِی حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِکَ وَمَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ(القصص/27 دقت کنید فعلا نیازی به هیچ گونه ترجمه وتفسیر ندارید بیشتر دقت کنید خوب حالا دوباره به جمله ی مبارکه ی إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَی نگاه کنید چه نکته ی جالبی می بینید پس دوباره به جمله ی بالا خوب کنید: إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَی اگر دقت شود تمام کلمات در جمله ی فوف با حرف الف آغاز می شوند شاید برای شما هم زیبا باشد پس چند مورد دیگر را هم می آورم أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه البقرة/140 افوض امری الی ا لله غافر 44 انی امرت ان اکون اول انعام 14 اذ اوحینا الی امک طه 38 ان ادری اقریب ام 109 انبیاء انما امرت ان اعبد .... 91 نمل ارءیت اذ اوینا الی.... 63 کهف اوحینا الیک ان اتبع ..... 123 نحل آغاز با ف : فتولی فرعون فجمع .... 60 طه فاتیا فرعون فقولا 16 شعراء نمونه ای از نوع دیگر در آیه ی قال فانا قد فتنا قومک 85 طه همانطوریکه دربالا می بینید حروف ق ، ف یک در میان تکرار شده اند نمونه از نوع دیگر به مریم 19 نگاه کنید: قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکِیا (مریم/19 درجمله ی إِنَّمَاأَنَارَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ دقت کنید . که چطور حروف الفبای ( ا - ر- ل) در ابتدای کلمات دو بار دوبار تکرار شده اند ......... غلامعلی نوری موضوع مطلب :
جمعه 91 مرداد 13 :: 3:50 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
اگر می خواهید حاجتتان روا شود
گویند هر که 21مرتبه(یا ذالجلال و الاکرام)را بگوید و حاجت بخواهد روا شود./انشاءالله/
جهت توانگر شدن
گویند در نصف شب دوشنبه به صحن مسجد یا فضای گشاده زیر اسمان رفته و دست و رو به طرف اسمان کند و100مرتبه بگوید(یا وهاب)البته توانگری یابد.
جهت هر مرضی سخت
در جواهرالقران از امام رضا(ع) منقول است هر که را مرضی سخت باشد هر روز 1001مرتبه بگوید(یا واجد)از ان مرض خلاص گردد.
به جهت دفع دشمن
گویند به جهت دفع دشمن از روز پنجشنبه یا یک هفته هر روز 146مرتبه بگویید(حسبی الله)البته دفع گردد.
به جهت نجات از سختی ها
به جهت خلاص شدن از شدائد خواندن(یا رئوف یا رحیم)از جمله مجربات است.
به جهت اشتی دادن بین زن و شوهر
به جهت ناسازگاری بین زن و شوهر 1001مرتبه اسم مبارک(یا ودود)را بخوانید اختلاف رفع خواهد شد./اشاءالله/
به جهت زیاد شدن محصول
در خاصیت اسم(حلیم)گفته اند که در وقت اب دادن به درخت و کشت،این اسم را بر کاغذی نوشته و با اب بشویید.ان اب بر هر زمینی که رسد محصول ان زیاد شود و از افات سالم ماند./انشاءالله/
به جهت فراخی روزی
هر کس در هر گوشه از خانه خود 100مرتبه(یل رزاق)را گوید روزی اهل ان خانه وسعت یابد.
قبل از هر دعا بگویید
رسول خدا(ص)فرمودند:برای خدا هشت اسم است که در ساق عرش و قلب خورشید و در بهشت و درخت طوبی نوشته شده است و هر کس این اسم ها را قبل از دعا بگوید دعایش مستجاب گردد.(یا فرد)(یا دائم)(یا حی)(یا وتر)(یا احد)(یا قوی)(یا قدیم)(یا قادر)
به جهت صفای قلب
بعد از نماز صبح به جهت صفای قلب کلمه(یا نور)را267مرتبه بگویید.
به جهت هر مشکلی که دارید
از حضرت علی (ع) منقول است:هر گاه مشکلی برای من پیش امد این کلمات را بر3پاره کاغذ می نوشتم و در اب روان می انداختم.ان مشکل حل میشد.این کلمات این ها هستند:(هو الحافظ و الکافی وحد).
اگر می خواهید از دشمن به شما صدمه نرسد
در مقابل خصم 21مرتبه بخوانید(الجبار)از خصم به شما صدمه ای نرسد.
جهت محفوظ ماندن اهل خانه از گناه
گوین اگر کسی اسم(الرقیب)را بر در سرائی بنویسد اهل ان سرا از معاصی محفوظ مانند./انشاءالله/
به جهت زیادی نعمت
بعد از نماز صبح به جهت زیادی نعمت کلمه(یا منعم) را211مرتبه بگویید.
هر کسی بخواهد مظلومی را از ظالمی برهاند
از حضرت رضا(ع)منقول است:هر که بخواهد مظلومی را از دست ظالمی برهاند در برابر او بایتد و10مرتبه بگوید(یا رئوف) ان ظالم شفاعت او را قبول کند.
به جهت بر امدن هر حاجت
هر که تا 3شب یک در میان یعنی از 6شب،3شب خوانذه شود در ثلث اخر شب با حضور قلب دست بردارد و هر شب1424مرتبه بگوید(یا باسط)حاجتش روا شود،خصوصا به جهت معیشت و گویند بسیار مجرب است.
قدرت ذکر(یاالله)
حضرت علی (ع)فرمودند:کسی که بخواند 100ایه از قران را از هر جای ان و بعد از ان 7مرتبه بگوید(یا الله)پس اگر نفرین کند بر سنگی هر اینه ان سنگ را از جای خود جدا مینماید.
به جهت پیدا کردن نیرو
هر که این دو اسم الهی را بنویسد و با خود دارد و بر خواندنش مداومت نماید قوت و نیروی او زیاد شود و اگر بنویسد و بر ران خود ببندد از پیاده رفتن وا نماند.(یا قوی و یا قائم)
اگر می خواهید نفستان،مطیع شما گردد
امام رضا(ع) فرمودند:هر که را نفس اماره باشد باید که وقت خواب دست بر سینه نهد و100مرتبه بگوید(یا ممیت)تا خوابش ببرد حق تعالی نفس او را مطیع او گرداند.
برای حج رفتنحضرت صادق(ع)فرمودند:هر که1000مرتبه در یک مجلس(ماشاءالله)بگوید در همان سال به او حج روزی گردد،اگر در همان سال نشد تاخیر کند خدا در اجل او تا روزی کند حج را بر او.
موضوع مطلب :
جمعه 91 مرداد 13 :: 3:47 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
برای طلب فرزند و بچه دار شدن
ایات( سوره ی مریم از اول تا ایه ی 6) را نوسته و در کمر زن ببندید.
به جهت زیادی رزق
در هر روز بخوانید ایه ی مبارکه(و من یتق الله)تا( اخر سوره ی طلاق) را 3 مرتبه بعد از نمازهای واجب با 3 مرتبه صلوات در اول ان و 3 مرتبه صلوات در اخر ان./انشاءالله/
ایه جهت خیر و برکت پیدا کردن مغازه و منزل
(ایه ی59 سوره ی انعام) را بر صفحه ای از قلع نوشته و در دکان یا منزل خود اویز کنید.
خواص هفت ایه ی پر فظیلت
امام علی(ع)فرمودند:رسول اکرم(ص)روزی فرمودند: یا علی می خواهی چیزی به تو بیاموزم تا اگر خلق هفت اسمان و زمین جمع گردند نتوانند به تو اسیب وبدی رسانند و هیچ کس بر تو ظفر نیابد.گفتم:بلی.فرمودند:هفت ایه در قران است ان ها را این گونه بر خود بخوان و بدم،اول از پیش رو،دوم از پشت سر،سوم بالای سر،چهارم به سوی پایین،پنجم به طرف راست،ششم به طرف چپ و هفتم بر تمام اعضا.یا علی!هر کس این هفت ایه را بخواند یا با خود دارد حق تعالی هفتادهزار بدی را از نامه ی عمل او دور کند و هفتادهزار حسنه در نامه ی عمل او بنویسد و هفتادهزار قصر در بهشت برایش بنانماید و هفتادهزار حور و قصور و غلمان به او کرامت فرماید و هفتادهزار حله از حریر و دیبای بهشتی به او بپوشاند چنان که صفت ان ها را حق داند و دیگری نداند.یا علی!هر کس این هفت ایه را بخواند و با خود دارد خداوند در روز قیامت دارنده ی او را به حرمت این هفت ایه ببخشد اگر چه مستجوب کیفر باشد.و باز فرمودند:یا علی!هر که ان ها را بخواند و به خود بدمد اگر نزد امراء و حکام رود البته عزیز و مکرم باشد اگر چه بر او خشم گرفته باشد،نرم گرداند.و ان هفت ایه این ها هستند:(سوره توبه،ایه51)(سوره انعام،ایه17)(سوره هود،ایه56)(سوره هود،ایه6)(سوره عنکبوت،ایه60)(سوره فاطر،ایه2)(سوره الزمر،ایه38)
چهار ایه جهت نصرت و هیبت پیدا کردن
هر کس همراه داشته باشد این چهار ایه را نصرت یابد در نزد حاکمان و با هیبت باشد.این چهار ایه این ها هستند:(سوره بقره،ایه246)(سوره ال عمران،ایه181)(سوره نساء،ایه77)(سوره مائده،ایه27)
ایه برای این که دچار فراموشی نشوید
(سوره بقره،ایه286)
ایه جهت فرزند پسر
ایه الکرسی را بخوانید و بر انار شیرین بدمید و پیش از چهار ماهگی به حامله بدهید.
ایه جهت نجات از سختی ها
ایه الکرسی را 12 مرتبه بخوانید.
ایه جهت محفوظ ماندن خانه از دزد
رسول خدا(ص)فرمودند:کسی که(ایه10سوره ال عمران) را نوشته و در قفلی که بر در خانه زده است بیاویزد ان خانه از دزد و غرق و از خرابی و از غیر این ها محفوظ خواهد ماند.
ایه جهت عزیز و محترم شدن
ایه الکرسی را بنویسید و بر بازوی خود ببندید،به هر جا روید عزیز و محترم هستید.
ایه جهت برامدن هر حاجت
اگر 3 بار ایه الکرسی را بر اب بخوانید و روی خود را با ان بشویید و دو رکعت نماز بگذارید و در رکعت اول 1 مرتبه حمد و در رکعت دوم 1 مرتبه ایه الکرسی را بخوانید،هر مرادی که داشته باشید براورده میشود./انشاءالله/
ایه جهت برامدن حوائج و پیروزی
هر کس در روز چهارشنبه(ایه22سوره حشر)را70بار بخواند،بر اهالی علم و قلم فائق اید و فتوحات از برای او دست دهد و حوائج او براورده شود و غنی و مکرم گردد./انشاءالله/
ایه جهت بستن زبان دشمن
(سوره یس،ایه65)را بخوانید و بر او بدمید.
ایه جهت اشتی نمودن
جهت اشتی کردن(ایه115سوره انعام)را 3مرتبه بخوانید و بر روی ان کس بدمید،ابته اشتی کند و عذرخواهی مجرب است.
ایاتی جهت فروش متاع
هرگاه متاعی به فروش نرود ایات زیر را بر روی کاغذ نوشته و در ان نهد،از غیب مشتری می رسد./انشاءالله/
ایه جهت دفع حمله سگ
حضرت رضا(ع)فرمودند:چون سگ بر تو حمله کرد فریا کرد،(ایه33سوره الرحمن) را بخوان.
ایه جهت ایمن شدن از همه افات و امراض
(ایات1تا4سوره انعام)را هر صبح و شب7 بار بخوانید و هر نوبت دست بر بدن بمالید،از جمیع افات و امراض ایمن گردید.
ایه برای دفع کرم و ملخ از باغات
ایه الکرسی را نوشته و بر چهار گوشه ی باغ فرو ببرید.مفید است.
ایه ای که اگر همراهتان باشد از دردها صحت می یابید
هر کس(ایه محمد رسول الله را تا اخر انا فتحنا)در شب چهار دهم ماه مبارک رمضان بر پارچه سفیدی نوشته و ان را خوشبو نمایید و هر کس ان را با خود دارد از هر درد و مرضی صحت یابد.
ایه برای صحت
(ایه28سوره الاسراء) را بخوانید.
ایه برای شفا یافتن بیمار
(ایات 131تا132سوره طه)را بنویسید و بر بیمار اویزان کنید.
ایه به جهت دفع درد ساق پا
حضرت صادق(ع)فرمودند:این ابیه را 7مرتبه بر ان موضع بخوانید:(سوره کهف،ایه26)
ایه به جهت بر طرف شدن درد پاامام حسین(ع)فرمودند:دست بر ان موضع گذاشته و(ایه67سوره الزمر) را بخوانید.موضوع مطلب :
جمعه 91 مرداد 13 :: 3:40 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
چه کسی آخر کار برنده است؟ ابی هریره روایت کرده است که مردی به حضور پیامبر خدا رسید و از گرسنگی شکوه کرد؛ پیامبر نزد همسران خویش فرستاد آنها گفتند: جز آب چیزی نداریم. حضرت فرمود: چه کسی این مرد را امشب میهمان می کند. امیرالمؤمنین علیه السلام پاسخ داد: من یا رسول الله! حضرت، نزد فاطمه رفت و پرسید: چه داریم ای دختر رسول خدا فاطمه سلام الله علیها فرمود: فقط مقداری غذا برای بچه ها داریم، لکن ما میهمان خود را به آن ترجیح می دهیم
علی علیه السلام فرمود: ای دختر محمد بچه ها را بخوابان و چراغ را نیز خاموش کن. حضرت سفره انداختند و چون غذا فقط به اندازه میهمان بود خود حضرت از غذا هیچ میل نکردن، بلکه فقط دهان خود را حرکت می دادند همانند کسی که دارد غذا می خورد تا میهمان با خیال راحت غذا بخورد، هنگامی که میهمان از غذا خوردن فارغ شد.
فاطمه سلام الله علیها چراغ آورد دیدند از فضل خدا سفره پر از غذاست چون صبح شد حضرت علی علیه السلام با پیامبر نماز گذاردند و هنگامی که سلام نماز را دادند. پیامبر نگاهی به امیرالمؤمنین فرمود و گریه شدیدی کرد و فرمود: یاعلی، خداوند دیشب کار شما راستود، این آیه را بخوان:
و یؤثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصة
و من یوق شحٌ نفسه فاولئک هم المفلحون
کسانی که دیگران را بر خود مقدم می دانند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند، کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده اند رستگارانند!
سوره حشر، آیه 9.
یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام با وجود نیاز ایثار کردند و از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده اند و از رستگارانند.
منابع: بحار الانوار، ج 41، ص 28 . سلام بر حسین ... که از ثلاله پاکان بود و سرلوحه شجاعت موضوع مطلب :
جمعه 91 مرداد 13 :: 3:37 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
خطابت به حسینت چه بود؟ بعضی وقتها پیش خودم فکر میکنم امام حسین در لحظه مرگ به چه چیز فکر میکرد؟ صدای کلام تو می آید.... اینگونه خطابش میکردی؟
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ 27 ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً 28 به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است، سوره فجر ... حسین مظهر صداقت... مظهر شجاعت... مظهر ایمان... مظهر نجابت... مظهر مهربانی... مظهر رشادت... مظهر ایستادگی.... بیا از امسال قول بدهیم یک صفت از امام حسین را سرمشق خود کنیم... کدام صفت را انتخاب میکنی؟
موضوع مطلب :
جمعه 91 مرداد 13 :: 3:35 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
بخشش حسین و خاندانش... «وَ یُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مُسکیناً وَ یَتیماً وَ اَسیراً
اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللهِ لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شُکُورًا»
و طعام را در حالی که خود دوستش دارند به مسکین، یتیم و اسیر می خورانند جز این نیست که شما را برای خدا اطعام می کنیم و از شما نه پاداشی می خواهیم نه سپاسی.»
علماى شیعه اتفاق نظر دارند سوره هل اتی و یا هیجده آیه(از آیه 5 «إنّ الأبرار .. .» تا آیه 22 «.. . و کان سعیکم مشکوراً») از آن درباره حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)و خادمه آن ها فضه نازل شده است . علامه امینى در «الغدیر» این شأن نزول را از 34 نفر از علمای معروف اهل سنت نقل کرده است ; بنابراین این شأن نزول در بین اهل سنت هم مشهور ، بلکه متواتر است .
شأن نزول : ابن عباس مى گوید : «حسن و حسین(علیهما السلام) بیمار شدند ، پیامبر(صلى الله علیه وآله)با جمعى از یاران به عیادتشان آمدند و به على (علیه السلام)فرمودند : اى ابوالحسن ! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى کردى . على (علیه السلام) ، فاطمه(علیها السلام)و فضه که خادمه آن ها بود ، نذر کردند که اگر آن ها شفا یابند ، سه روز روزه بگیرند . چیزى نگذشت که هر دو شفا یافتند ، در حالى که از نظر مواد غذایى دست خالى بودند . على (علیه السلام)سه مَن جو قرض نمود و فاطمه(علیها السلام)یک سوم آن را آرد کرد و سه قرص نان برای افطار سه روزشان تهیه کرد . هنگام افطار مسکینی بر در خانه آمد و گفت : «السلام علیکم یا أهل بیت محمد(صلى الله علیه وآله); سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمانان هستم ، غذایى به من بدهید» . آن ها همگى مسکین را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند . روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى که غذایى را آماده کرده بودند (همان نان جوین ) یتیمى بر در خانه آمد ، آن روز نیز ایثار کردند و غذاى خود را به او دادند . (باز با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند) در سومین روز اسیرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد ، باز سهم غذاى خود را به او دادند . هنگامى که صبح شد ، على (علیه السلام)دست حسن و حسین (علیهما السلام)را گرفته بود ، خدمت پیامبر آمدند ، وقتى پیامبر آن ها را مشاهده کرده ; دید از شدت گرسنگى مى لرزند . فرمود : این حالى را که در شما مى بینم براى من بسیار گران است ; سپس برخاست و با آن ها حرکت کرد . هنگامى که وارد خانه فاطمه(علیها السلام)شد ، دید در محراب عبادت ایستاده در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده و چشم هایش به گودى نشسته ، پیامبر(صلى الله علیه وآله)ناراحت شد ; در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت : اى محمد! این سوره را بگیر ، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى گوید ; سپس سوره «هل أتى» را بر او خواند» .
داستان کامل را اینجا بخوانید http://www2.irib.ir/occasions/soore%20halata/soore%20halata.htm
موضوع مطلب :
جمعه 91 مرداد 13 :: 3:31 عصر :: نویسنده : مائده احسانی نیا
دیگر خسته شده ام. از اینهمه دعایی که مستجاب نمیشود... از اینهمه اشک و ناله و آهی که جوابی ندارد. از این بندگی یک طرفه خسته شده ام. اگر خدایی هست پس پاسخ اینهمه دعای من کجاست...؟
عصیان در من سر بر کشید است. می شکنم مجسمه خدایانم را ... فریاد میکشم: به چه کسی از تو شکایت کنم خدااااااااااااااااااااا؟ از دست تو به که پناه برم؟ کجا بروم که تو خدایم نباشیم... تو گر خدای منی من خدا نمیخواهم....
با چه لبخند آرامی جوابم میدهی :
وَإِن یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدُیرٌ اگر خداوند زیانى به تو برساند، هیچ کس جز او نمىتواند آن را برطرف سازد! و اگر خیرى به تو رساند، او بر همه چیز تواناست; (و از قدرت او، هرگونه نیکى ساخته است) وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ اوست که بر بندگان خود، قاهر و مسلط است; و اوست حکیم آگاه!
به خودم می لرزم. نگاه میکنم به مشتم در آینه مقابلم، خرد شده خونین و درد آلود... با وحشت به چشمان خود خیره شده ام... راست میگویی!!!!... از دست تو نه به کسی میشود پناه برد ... نه میشود به کسی شکایت کرد... فقط میتوان در مقابل قدرت عظیم و حکومت با شکوهت زانو زد و تسلیم شد.... تسلیم شدم. عجز خود را هم باور میکنم هم اعتراف : خدایا ... من در مقابل تو عاجزم. عاجز !
انی هارب منک الیک... ... مرا دریاب....
موضوع مطلب : |